عرفان ابجد،اسرار حروف و اعداد در قرآن کریم

واکاوی اسرار و حقایق نهفته در حروف ابجد و اعداد

عرفان ابجد،اسرار حروف و اعداد در قرآن کریم

واکاوی اسرار و حقایق نهفته در حروف ابجد و اعداد

عرفان ابجد،اسرار حروف و اعداد در قرآن کریم

هو العلیم
*************

عالم علم انباشته روی هم است.
و چه اسرار نهان که در حروف و اعداد نهفته است و تنها عاکفان کوی دوست و عارفان وادی عشق به محبوب اذن ورود به این معدن خفیّ دارند.

اینها که در این وبلاگ بر قلم می رانم یافته هایی است برای ره جویان عالم ملکوت ؛
باشد که خود، راهگشای شیفتگان عرفان ابجد گردد و آنها را به وادی پر رمز و راز این علم ناشناخته بکشاند.

******************
**حمعسق**

طبقه بندی موضوعی
۰۹
بهمن

* بسم الله الرحمن الرحیم *



امشب چه شبی است ؟

شبی که پایان ندارد ....

مادر جان در این شبها هیچ نمی توان گفت ..

زبانم یاری نمی کند 

مادر جان سنگها در سوگ تو ندبه می کنند ....

علی، شبانه یاس می‏کارد! شبانه، داغ دلش را به خاک می‏گوید

کجاست فاطمه امشب؟ کجاست بانوی نور؟

ای ام ابیها! ای مهربان ترین مادر، حبیبه حق و شفیعه ی حشر، پدر و مادرم فدای دست های مهربانت باد.

و اما حقیقت کساء یمانی ....

حدیثی که از قول مادر بیان می شود .

عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراَّءِ عَلَیهَا السَّلامُ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِوَآلِهِ قالَ سَمِعْتُ فاطِمَةَ اَنَّها قالَتْ دَخَلَ عَلَی اَبی رَسُولُ اللَّهِ 

.......

چه اسراری در این حدیث نهفته است .......

اسراری از مراتب عالم وجود که پنج تن آل عبا در این زمین خاکی آن را به تصویر کشیدند ...

جایی که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم به خانم فرمودند :

اِنّی اَجِدُ فی بَدَنی ضُعْفاً فَقُلْتُ لَهُ اُعیذُک بِاللَّهِ یا اَبَتاهُ مِنَ الضُّعْفِ

آقا رسول الله چرا به ام ابیها مراجعه می کنند ؟

ایشان در چه مقامی هستند ؟

تنها ام ابیها می تواند این ضعف ناشی از هیمان توجه به عالم عقل را از آقا رسول الله رفع نمایند 

به همین خاطر ایشان ام ابیها هستند 

اینجا زنی باید باشد در مقام قلب 

قلب باید آنچه در مقام جمع الجمعی دریافت می شود تفصیل دهد 

برای به تعین یافتن وجود ام ابیها لازم است چرا که او قابل است 

این حقایق باید به واسطه قلب او تفصیل یابد و در عالم تجلی پیدا کند ....

آری ایشان پناه می برند به اسم الله ،جامع جمیع اسماء فَقُلْتُ لَهُ اُعیذُک بِاللَّهِ

آنچه که ضعف را در بدن پیامبر ایجاد کرده مقام هویت مطلقه احدیت ذات در وجود مبارک حضرت است که در بدن جسمانی حضرت ضعف را ایجاد کرده ،

{باید یک زن وجود داشته باشد که واسطه باشد بین عقل پیغمبر و موجودات عالم که بتواند با عقل پدرش یک اتحاد تام پیدا کند، نور را از پدرش بگیرد و بعد تنزل بدهدبه مرتبه قلب خودش و بعد این اسماء را باز کند و بعد از این که باز کرد اینها را به مرتبه طبیعت تنزل بدهد و موجودات را بیافریند.  از قلب حضرت زهرا همه موجودات پدید آمده اند. لذا مادر همه ما و همه موجودات حضرت زهرا سلام الله علیها هستند.

 

لذا معلوم می شود که حضرت زهرا فضیلتی دارد که لولاک فاطمه و ما خلقنا لکم.  این طور نیست که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مقامش از پیغمبر بالاتر هست نه این طور نیست. نه اینکه پیغمبر اکرم مرتبه قلب را نداشته باشد که بگوییم نقص دارد. دارد ولی تحت شعاع نور عقلش هست لذا قلب نمی تواند خیلی در رسول خدا فعالیت کند. پیغمبر اکرم قرآن را که نازل کرد می فرماید نزله علی قلبک.  بر قلب پیغمبر نازل شد

که تا عالم طبیعت هست این مدیون حضرت زهرا ست لذا می فرماید اگر او نبود شما را خلقتان نمی کردم، اگر او نبود، شما ها در مرتبه عقل هستید. پیغمبر و علی (ع) در مرتبه عقل هستند بنابراین همان جا می ماند. شما فرض کنید نطفه در بدن مرد بماند دیگر بچه که نمی شود باید وارد رحم زن شود تا متکثر شود.

این هم همین است باید نور الله از عقل اول وارد رحم قلب فاطمه شود تا در آنجا متکثر شود و عالم پدید بیاید. حضرت زهرا این دو خصوصیت خودش را یعنی خصوصیت عقل بودن و قلب بودن، این دوتا را در اولاد خودش قرار داد یعنی در یازده امامی که اولاد او هستند این دو مقام را درهمه آن یازده نفر قرار داد بنابراین همه آن یازده امام هم در مقام عقل هستند و هم در مقام قلب. به عبارت دیگر اینها در مقام عقلشان یوم الجمع هستند و در مقام قلبشان لیلة القدر هستند. اینها در مقام عقلشان کتاب مکنون هستند و در مقام قلبشان کتاب مبین هستند. در مقام عقلشان قرآن هستند یعنی جمع و در مقام قلبشان فرقان هستند یعنی متفرق. در مقام عقلشان علی هستند و در مقام قلبشان فاطمه هستند.}(1)

 پس علت ایجاد این ضعف این حقیقت می تواند باشد .

برمیگردیم به حدیث شریف کساء

فَقُلْتُ لَهُ اُعیذُک بِاللَّهِ یا اَبَتاهُ مِنَ الضُّعْفِ

فَقَالَ یا فاطِمَةُ ایتینی بِالْکساَّءِ الْیمانی فَغَطّینی بِهِ فَاَتَیتُهُ بِالْکساَّءِ 

الْیمانی فَغَطَّیتُهُ بِهِ وَصِرْتُ اَنْظُرُ اِلَیهِ وَاِذا وَجْهُهُ یتَلاَلَؤُ کاَنَّهُ الْبَدْرُ

فی لَیلَةِ تَمامِهِ وَکمالِهِ

 بِالْکساَّءِ الْیمانی

رسول الله کساء یمانی را از ام ابیها طلب می کند 

حقیقت این کساء یمانی چیست ؟

اثر وجودی این کساء یمانی چیست که وقتی ام ابیها 

فَغَطَّیتُهُ بِهِ وَصِرْتُ اَنْظُرُ اِلَیهِ وَاِذا وَجْهُهُ یتَلاَلَؤُ کاَنَّهُ الْبَدْرُ

فی لَیلَةِ تَمامِهِ وَکمالِهِ

اثر این کساء را در وجه پدر خود می بیند که 

یتَلاَلَؤُ کاَنَّهُ الْبَدْرُ

فی لَیلَةِ تَمامِهِ وَکمالِهِ

آقا رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در مقام عقل ، نور الله از عقل اول باید وارد رحم قلب فاطمه شود تا در آنجا متکثر شود

إنّا انزلناهُ فی لیلة القدر

این نور باید از یوم الجمع عقل به قلب فاطمه زهرا سلام الله علیها که لیلة القدر است بتابد و در آنجا مانند منشوری این نور را تجزیه کرده تا عالم آفرینش پدیدار و تدبیر شود ....

آری خانمفاطمه زهرا سلام الله علیها 

 وَصِرْتُ اَنْظُرُ اِلَیهِ

با نگاهش .....

یتَلاَلَؤُ کاَنَّهُ الْبَدْرُ

البدر 

( ابجد صغیر البدر =21 = ابجد صغیر زهرا )

( ابجد وضعی البدر =39=ابجد وضعی بینات علی)

در این نگاه حضرت زهرا با پدرشان اتحادی برقر ار می کنند ، ام ابیها .......

البدر را در وجه پدرش نظاره می کند ....

************************************

آری حقیقت کساء یمانی .....

(ابجد کبیر "الکساء الیمانی" =255 ) 200 +55 که 55 ابجد وضعی بینات فاطمه است ،

الکساء الیمانی تجلی فاطمه است ، 

اسرار و رابطه کساء یمانی با بسم الله الرحمن الرحیم چیست ؟

ابجد کبیر " کسا یمانی =192 = ابجد " امام علی"

کساء یمانی همان حقیقت ولایت علی ابن ابیطالب است 

مقام جمعی بسم الله الرحمن الرحیم که تمام حقیقت قرآن درون آن نهفته است ،

تمام حقیقت قرآن و نور قرآن تحت این کساء جمع اند ،

بسم الله الرحمن الرحیم همان کساء یمانی است 

چرا که 19 حرف دارد " ب س م ا ل ل ه ا ل ر ح م ن ا ل ر ح ی م "

و پنج  تنی که زیر این کساء یعنی بسم الله الرحمن الرحیم جمع اند نیز جمعا ( در مقام جمعی ) 19 حرف دارند :

(م ح م د ، ع ل ی ، ف ا ط م ه ، ح س ن ، ح س ی ن )

آری 19 حرف 

این دو عدد 19 

این اتحاد را می رساند 

یک حقیقت واحد ........

*****************************

ابجد وضعی " الکساء الیمانی "= 102 = ابجد وضعی بینات " توحید " = کبیر بینات " علی "

علی ظاهر است و زهرا باطن 

اما باطنا فی ظهوره و یا ظاهرا فی بطونه 

فالحقّ عیْن ما ظهر فی حال بطونه وَ عیْن ما بطن فی حال ظهورِه

الاول و الاخر و الظاهر و الباطن همه یک حقیقتند 

در ذات همه هو است 

مقام اطلاق است .....

وَ یَا بَاطِناً لَیْسَ یَخْفَى‏ وَ یَا ظَاهِراً لَیْسَ یُرَى یَا مَوْصُوفاً لاَ یَبْلُغُ بِکَیْنُونَتِهِ مَوْصُوفٌ وَ لاَ حَدٌّ مَحْدُودٌ....

 ________________________

(1): مقامات حضرت زهرا سلام الله علیها علامه مروجی سبزواری

  • ** حمعسق*
۲۹
مهر

* بسم رب الحسین *


از حریم کعبه تا حرم کربلا

با توجه به آیه 125 سوره بقره :

 
وإِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِن مَّقَامِ إِبْرَاهِیمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَىٰ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ أَن طَهِّرَا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَالْعَاکِفِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ 

کعبه را مَثَابَةً لِّلنَّاس معرفی می کند ،مرجع عمومی مردم ،هم مراجعه ظاهری هم مراجعه از راه دور .
مثاب از ثوب می آید چیزی که به حالت اولیه خود برمیگردد ..حالت اصلی انسانها رجوع به کعبه است .
اگر کسی به سمت کعبه متوجه شد رو به قبله دعا کرد ،دعای او مستجاب است.
مَثَابَةً لِّلنَّاس نه مَثَابَةً لِّلمسلمین ،طواف ظاهری را چه کسانی انجام می دهند ؟ مسلمانان....
چرا اینجا للناس ذکر شده ؟

إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکًا وَهُدًى لِّلْعَالَمِینَ

آل عمران
فیهِ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ مَّقَامُ إِبْرَاهِیمَ وَمَن دَخَلَهُ کَانَ آمِنًا وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ

فیه آیات بینات 
مقام ابراهیم یکی از آیات بینات است.
حقیقت مقام ابراهیم چیست؟
که باید نماز طواف رو به این مقام خوانده شود؟اثر دو پای مبارک ابراهیم خلیل سلام الله علیه دراین سنگ حک شده چرا در ظاهر باید این اثر پا بروی سنگ تا الان بماند؟
 و این مقام در فاصله ۱۳ متری خانه خدا قرار دارد. 13 ابجد"احد"است.
در دیدگاه شیعه، مکان اصلی مقام ابراهیم چسبیده به کعبه است.

طواف واجب در محدوده بین کعبه و مقام ابراهیم انجام گرفته ونماز طواف پشت آن خوانده می‌شود.

ولایت روح کعبه است امام باقر سلام الله علیه می فرمایند:من تمام الحج لقاء الامام علیه السلام ،کعبه منهای ولایت و امام سنگ است ،
حرمت کعبه مال امامت و ولایت است
گر صورت بی صورت معشوق ببیند .
هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید

قلب امام حرم الله است بلکه مظهر هستی است .
باتوجه به این حقایق ،اسراری در اعداد ابجد که روح کلمات هستند دیده می شود

ابجد کبیر ''کعبه''=97
13 رجب زمان تولد مولا علی ابن ابی طالب
97+13=110
=ابجد ''علی''
زمان و مکان جمع شدند ....

ابجد صغیر ''کعبه''=ابجد صغیر ''کربلا''=25=ابجد صغیر ''عباس'' =ابجد صغیر ''ابا صالح''.
به قول میرزا علی آقا قاضی حضرت عباس ''کعبه اولیاء الله '' است .
امام حسین علیه السلام انسان کامل است و عباس کاشف الکرب عن وجه الحسین است او باب الحسین است....
نشان خیمه ی آقا امام زمان در عرفات روضه ی آقا ابوالفضل علیه السلام است . یعنی چه؟
ایشان اذن گیرنده وگشاینده راه ما به اماممان هستند .

ابجد وضعی''کعبه ''=ابجد وضعی ''عباس ''=ابحد صغیر ''بیت الله ''=ابجد صغیر''تاسوعا''=34

ابجد صغیر ''قبله''=17= ابجد صغیر ''زهرا"
ابجد صغیر بسیط "قبله"=33=ابجد وضعی "زهرا"

ابجد صغیر بسیط ''کعبه''=ابجد صغیر بینات ''فاطمه زهرا ''=48
ابجد وضعی بسیط ''کعبه ''=ابجد صغیر''امام حسین ''=78
حقیقت کعبه ،روح کعبه در مراتب بالای وجود امام حسین علیه السلام است....
مثل الامام مثل الکعبه ....
کعبه تجلی عرش الهی است..
من زار الحسین بکربلا زار الله فی العرش ...
هر کس به زیارت امام حسین علیه السلام بیاید من او را به عرش می برم ...
عرش وادی عقل است ...
از قید خارج می شود ،عرش عالم امر و ملکوت است که بی قید مکان و زمان است ...
دشمنان حضرتش امام را مقید به قید ظاهر دیدند ،معنا مطلق است ....
اینجا وادی بی قیدی است ،وادی اطلاق است .
همه تعلقات باید بسوزد ،جبرئیل در آنجا راه ندارد ...
اسماء الله هم در آن وادی حجاب است.
بی هیچ اسم و رسمی ..
خیلی سخت است قدرت الله باشی مظهر اسم قادر ،نه قادر مقید،قادر مطلق ،که حیات و ممات دشمنان به اراده ات بند باشد و هیچ اسمی نبینی..
اسماء الله تعلق است ...

عقل هم در آنجا راهی ندارد..
قید عقلانیت هم باید برداشته شود ...
عبور از این تعینات سخت تر از از جان گذشتن است ...
خدای سبحان صورت بی صورت است ،او رنگ بی رنگی است ...
باید به بی رنگی برسد که در بقاء بعد از فنا این همه رنگ از او ظهور کند .
باید دل و قلب تو نیز مانند حضرت عباس کعبه دلها شود ..
قطع شدن دستان مبارک حضرت ،اسماء جلال و اسماء جمال باید قطع شود ...مرتبه نفی صفات .
به قول مولایم امیرالمومنین علیه السلام ''کمال التوحید نفی الصفات عنه''🔅
سری نباید بماند ،قید عقلانیت باید کنار برود ...
حَتّی تَخْرِقَ اَبْصارُ الْقُلوُبِ حُجُبَ النُّورِ،
قید سقایت حضرت ، عطش ، تمام قیود باید برداشته شود حتی جسم خاکی نیز باید اربا اربا شود ...



چرا روح کعبه امام حسین علیه السلام است؟
در کربلا آنچه رخ داد در تمام مراحل طی مراتب وجود بود..

یاران آن حضرت رو به قبله ،رو به امامشان،این سیر را طی کردند و حضرت رسیدن به مقام اطلاق و احدیت ذات را در عالم طبیعت برای همه مردم چه مسلمان چه غیر مسلمان به ظهور رساندند.
امام و یارانش به ما نشان دادند برای رسیدن به هویت مطلقه باید قیود را کنار گذاشت .
ایشان شدند روح کعبه ،قبله مسلمین ...
و اذ جعلنا البیت مثابه للناس....
و در اربعین این حقیقت مثابه للناس در حال ظهور است چه مسیحی ،چه غیر مسلمان عموم مردم به مرجع اصلی خود بازمیگردند....

چرا حائر در فاصله 18 متری واقع شده؟
18 ابجد اسم ''حی ''هست .

18 ذی الحجه و ابجد صغیر بینات "علی"=18=ابجد صغیر بینات "ایمان"=ابجد صغیر بینات "طاهره"

میشه گفت در این محدوده ایمان کامل است
روح ایمان در این محدوده حیات دارد و اسم الحی حاکم است..
اسم حی ،طهارت،علی ،18 ذی الحجه غدیر
هجده متر تا

قبه امام حسین

به آن میگویند حائر

چرا حائر؟

وقتی خلفا آب بستند به کربلا تا قبر از بین بره، قسمت حائر بوی خوب میداد، از بوی خوش قبر رو پیدا کردند. یعنی اون هجده متری

چون اسم حی در اون محدوده حاکم هست .
روح ایمان اسم حی هست
حائر: محل جمع شدن آب ، جمع حائر : حیران و حوران
حائر: زمینی گود که کناره هایش بلند باشد و آب در آن گرد آید. که آب در آن سرگردان بوده و قسمت بالای آن آن به پایین ترین نقطه بر می گردد.
حقیقت آب
فاطمه است
در فاصله هجده تا حسین
حیران و سرگشته

فاطمه حیران حسین
حضرت فاطمه هجده ساله

روح فاطمه جاری است که مظهر حی هست
فاطمه
ریحانه
رایحه
هجده
اسم طاهره ،طهرا بیتی
این طهارت اسم حی رو ظهور می دهد..
حائر= حریم بیت.

بسیط یمین =ابجد علی ابن ابی طالب =218
200+18
تجلی 18

ابجد غدیر خم=1854
1+8+5+4=18
18 ذی حجه

غدیر هم برکه آب

احتمالا غدیر با حائر ارتباط دارد
حائر مکانی گود
حائر محلی است که آب آنجا حیران است.....

8+1=9

نسل حسین
نهمینش مهدی فاطمه
نهمین ذریه از ایشان امام زمان عجل الله تعالی فرجه هستند...

اللهم عجل لولیک الفرج 

  • ** حمعسق*
۱۳
مهر

*بسم الله الرحمن الرحیم *

آیا ربطی بین امام زمان و حضرت رقیه و ما است ؟

بله ؛ یکی از درس های که رقیه سلام الله علیها به ما داده اند امام شناسی بوده است ؛ هر چه گفتند تنها گفت من پدرم و آقایم را می خواهم ؛ منتظر، آن است که هر چه بهش بدهند بگوید من آقایم را می خواهم تا به آقایم وصل نشوم آرام نمی شوم ، ما درس انتظار از حضرت رقیه می گیریم .

در باب حضرت رقیه سلام الله علیها علما بی ادبی نمی کنند و گفته اند رقیه سلام الله علیها مانند سوره توحید قرآن است ، کوتاه و کوچک است ؛ اما اسراری در آن نهفته است ، تا ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف اسرار آن استخراج شود.

و همانطوری که سفارش اکید است در نماز یک بار خوانده شود می گویند اگر می خواهید متوسل به هر کسی شوید باید از رقیه هم بگویید ، نماز بدون سوره توحید ناقص است توسل بدون رقیه سلام الله علیها جا نمی افتد . سوره توحید یک سوم قرآن است ، حسین قرآن ناطق است و حضرت زینب یک سوم قرآن و رقیه نیز یک سوم دیگر قرآن است و یک سوم ابو الفضل العباس علیه السلام . این نام آنقدر مقدس است که زمانی که صدایش می کنی بدون مراجعه به پدر و برادرش و... مشکل مردم را حل می کند !!!

امشب اگر می خواهی به رقیه توسل بگیری روی زمین بنشین و 7 لقمه نان درست کن و شمعی روشن کن.

توسل به ایشان یک شرط اساسی دارد و آن از اسم رقیه پیداست.

رقیه سلام الله علیها – از اسم ایشان معلوم است – رقیه یعنی ارتقا دهنده ، بالا برنده ، کسی که می خواهد به ایشان متوسل شود باید از زمین گذشته باشد ، ذهن و فکر و ادب و بینش او از زمین گذشته باشد و عروج فکری و عملی و روحی داشته باشد اگر بتوانی گوشه دامن ایشان را بگیری تو را تا به آسمان می رساند ، تو را به معراج می رساند

چای روضه حسین علیه السلام تو را شفا می دهد ، دختر حسین علیه السلام نمی تواند تو را آسمانی کند ؟! تنها دل می خواهد ، باور داشته باش !

از نامش پیداست که درک و شعور انسان را زیاد می کند .

رقیه کیست ؟ عشق حسین علیه السلام – حتی می خواهم بگویم رقیه بالا برنده عمه جانش ، زینب سلام الله علیها السلام است . کنار علقمه آقا امام حسین علیه السلام با آن همه مصیبت هایی که دیده بود سرپا بود در هنگامی که برادرش به شهادت رسید و بالای سر او رسید گفت : الان کمر من شکست و حالا حضرت زینب سلام الله علیها سرهای بریده دیده ، شکنجه ها دیده ، در هنگام سحر که رقیه را دفن کردند گفت الان کمرم شکستی رقیه ، عمه را بُرد علقمه کار پدرش حسین علیه السلام.

کیست رقیه ؟ حدیث است – شعار نیست – امروز اگر ابراهیم خلیل ، موسی کلیم ، عیسی مسیح هم اگر زنده بودند شبکه های ضریحش را می گرفتند و می گفتند : بنت الحسین کمکمان کن ، نیازمند نگاهش بودند !!

کیست رقیه ؟ مظلومه ای که ما ایشان را نمی شناسیم اگر الان راه باز شود و به زیارت او بروید کی ها می روند ، خانم هایی می روند که عروسک در حرم ایشان می اندازند ! این قدر شناخته اند که بچه بوده است ! بشناس کی است تا تو را به معراج ببرد ! آنکه می خواهد برای رقیه اسباب بازی ببرد منظومه شمشی را ببرد تا او با آن بازی کند ، کره عالم را ببر تا با آن بازی کند ، مگر واقعا بچه سه ساله دیده ای ؟

کیست این رقیه ؟ می خوانند که امشب زمانی که گریه کرد ، یزید دلش سوخت ، شما چی فکر می کنید ، یعنی یزید و دل سوختن ! یا می گویند گفت سر را ببرید و نه نه سر گنج اتاقش بود ، ندیمی داشت برای اینکه او بسیار می ترسید آن قدر شعر و قصه و حکایت برای او می گفت تا بخوابد ، نصف شب غلغله شده ، نه رقیه آن است که ما می شناسیم و نه یزید آن ملعونی که ما می شناسیم و نه آن رأس مطهر ! یزید سر را نفرستاد و دلش هم نسوخت و نه رقیه فکر کرد برایش غذا آورده اند بلکه رقیه اراده سر پدر کرد ، خواست سر پدرش را ، پس سر حسین به پرواز در آمده ، سر دیگر در تشت بند نشد ، دیگه در اتاق بند نشد ، اراده رقیه سر حسین را به پرواز در می آورد اگر الان برای ما اراده کند چه می کند برای ما ! اگر بخواهد برای ما چه شود ؟! پس آن ملعون ترسید و یزید بلند شد گفت چه خبره ، سر را دید وحشت کرد ، گفت سر را بیرون ببرید ؛ سر را در تشت می آورند ، نور این سر داخل تشت مانند خورشید می درخشید ، بلکه فوق خورشید نور می داد و شروع به تابیدن کرد . در کنج خرابه زینب طَبق را گرفت ؛ همه سر را زیارت کردند ، رقیه نتوانست سر را بلند کند ..... فریادی کشید زینب ،که همه شامی ها به سوی خرابه دویدند ...

************

 نقل از خانم اکبری

  • ** حمعسق*
۱۳
مهر

*بسم الله الرحمن الرحیم *

امشب که با تو انس به ویران گرفته ام

ویرانه را به جای گلستان گرفته ام

امشب شب مبارک قدر است و من تو را

بر روی دست خویش چو قرآن گرفته ام

پاداش تشنه کامی و اجر گرسنگی

گل بوسه ایست کز لب عطشان گرفته ام

از بس که پابرهنه به صحرا دویده ام

یک باغ گل زخار مغیلان گرفته ام

از میزبانی ام خجلم سفره ام تهی ست

نان نیست جان زمقدم مهمان گرفته ام

زهرا به چادرش زعلی (ع) می گرفت رو

من از تو رو به موی پریشان گرفته ام

من بلبل حسینم و افتادم از نوا

چون جغد، آشیانه به ویران گرفته ام

بر داغدیده شاخۀ گل هدیه می برند

من جای گل، سرِ تو به دامان گرفته ام

(میثم) مدار خوف زموج بلا که من

دست تو را به دامن طوفان گرفته ام

____________

شاعر استاد حاج غلامرضا سازگار

*******************************

تو را چه بنامم ؟

این شعر استاد ابهاماتی که در اسرار نام تو بود برایم روشن ساخت ......

اینکه ابجد نامت که عدد 315 بود همان اعداد در ابجد" فاطمه" 135 ....و همان اعداد در ابجد " قرآن "=351

حتما سری در این نهفته است .

رقیه ....

نامت رقیه است ...

بعضی در اسم تو شک کرده اند .....

که در تاریخ همچین اسمی نیامده .....

آنقدر این حادثه عظیم و غیر قابل باور و تحمل بشر است که این را وسیله ای قرار می دهند که منکر شما شوند ...

مگر می شود در چیزی که از طرف شما رسیده به شک و شبهه رسید ؟

حتما حقیقتی بوده که اینگونه به ما رسیده است ....

تو را چه بسرایم که آوازه برکت و کرامتت همه دلها را به تلاطم درآورده است ..

پس سلام بر تو، روزی که به عالم خاکی گام نهادی و روزی که به افلاک پر کشیدی....

حال اسرار نامت را می فهمم.....

و این شعر استاد راه گشای این اسرار است .....

امشب شب مبارک قدر است و من تو را

بر روی دست خویش چو قرآن گرفته ام

************************

رابطه نامت " رقیه " با " قرآن "......

رقیه ابجد کبیر آن =315  و ابجد کبیر " قرآن "=351

315=300+15 ، رقیه افشا کننده عدد 15 است ...

عدد 15؟

بله 15 ابجد وضعی قرآن است ....

رقیه افشا کننده " قرآن " است .

15=ابجد حوا .(فاطمه حوای روحانی است)
15 جایگاه عدد 'س'،ابجد'س'=60
و60=ابجد ام ابیها

او هم برای پدرش ام ابیها بود... 

رقیه افشا کننده فاطمه است.

چرا که ابجد صغیر " رقیه " 27 = ابجد صغیر " فاطمه "

ابجد وضعی بینات " رقیه " =21 = ابجد صغیر " زهرا "

دلم در قتلگاه و جسمم اینجاست
وطن در کربلا دارد رقیه

بمیرم از چه لبهایت کبود است
بگو محشر به پا دارد رقیه

پدر بر چهره ام یک دم نظر کن
رُخ زهرا نما دارد رقیه

و عدد 21 است و اسرار بسیار .....

سوره حمد فقط 21 حرف بدون تکرار دارد و

امیرالمؤمنین علیه السلام از رسول اکرم نقل می کنند که خدا به من گفت: «وَلَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی وَالْقُرْآنَ الْعَظِیمَ» (حجر، 87)

حضرت می گوید: خدا سوره حمد را در برابر همه قرآن قرار داد و بر نازل کردن آن بخصوص بر من منّت نهاد بعد فرمود: فاتحة الکتاب شریف ترین چیزى است که در گنجینه‌هاى عرش است... 

*************************

ابجد وضعی " رقیه " =54 = ابجد صغیر " قرآن "

رابطه قرآن را با رقیه دریافتی؟

در آن شب او نیز شد قرآن ، به حقیقت ملکوتی خود پیوست ، حقیقت ملکوتی اش در عالم " عقل " همان قرآن است .

برای رسیدن به این حقیقت باید .....

این است تحت اراده او بودن......

او می پسندد امام حسین و فرزندانش را اینگونه ببیند .....

السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللّهِ، وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللّهِ اَبَدًا ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ، وَ لا جَعَلَهُ اللّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ. اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

رقیه نیز جزء ارواحی بود که حلّت بفنائک شد ، در فناء پدر او نیز شد حقیقت پدر....

یعنی قرآن...... 

امشب شب مبارک قدر است و من تو را

بر روی دست خویش چو قرآن گرفته ام

و اما 

ارتباط قرآن با امام حسین علیه السلام:
ابجد صغیر بسیط قرآن ،٤۷ برابر هست با ابجد وضعی "حسین" .
حسین بسیط قرآن است
بسیط حسین،۶٤۸ که٤۰۰+۲۴۸هست
۲۴۸ابجد کبیر بینات قرآن هست.
حسین روشن کننده بینات قرآن ....
در عاشورا ،قرآن را بر سر نیزه کردند ...

تاریخ تکرار شد ...

زمانی که در جنگ صفین در برابر آقا امیرالمؤمنین علیه السلام با پیشنهاد عمرو عاص پلید، سپاه معاویه قرآن‌ را بر سر نیزه کردند .

در عاشورا قرآن ناطق را ، حقیقت قرآن را بر سر نیزه کردند ....

چرا که ابجد " حسین " =128 = 100+28 و 28 تعداد حروف عربی است و آقا ابا عبدالله نگه دارنده 28 حرف ، نگهدارنده قرآن ، ابجد "ق" =100 ،

نگهدارنده رسالت و ولایت ، نگهدارنده دین .....

و در عاشورا با حقیقت قرآن چه کردند .....

*****************

 

 

  • ** حمعسق*
۲۱
خرداد

**بسم الله الرحمن الرحیم **

یا صاحب الزمان ، مولای من 

حال که لیل عصر غیبت شماست ، این آیات چگونه تفسیر می شود ؟

گفتم لیل به یاد سوره اسراء افتادم این سوره قبل از سوره کهف با 110 آیه آمده و این سوره 111 آیه دارد .تعداد آیات نیز حامل اسراری است .  

آیه اول این سوره :

سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ

ﻣﻨﺰّﻩ ﻭ ﭘﺎﻙ ﺍﺳﺖ ﺁﻥ [ ﺧﺪﺍﻳﻲ ] ﻛﻪ ﺷﺒﻲ ﺑﻨﺪﻩ ﺍﺵ ] ﻣﺤﻤّﺪ (ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭﺁﻟﻪ ﻭﺳﻠﻢ) ] ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﺴﺠﺪﺍﻟﺤﺮﺍم ﺑﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﺍﻟﺎﻗﺼﻲ ﻛﻪ ﭘﻴﺮﺍﻣﻮﻧﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﻛﺖ ﺩﺍﺩﻳﻢ ، ﺳﻴﺮ [ ﻭ ﺣﺮﻛﺖ ] ﺩﺍﺩ ، ﺗﺎ [ ﺑﺨﺸﻲ ] ﺍﺯ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎﻱِ [ ﻋﻈﻤﺖ ﻭ ﻗﺪﺭﺕ [ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﻴﻢ ; ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺍﻭ ﺷﻨﻮﺍ ﻭ ﺩﺍﻧﺎﺳﺖ. 

 

سبحان است الذی ، (سبحان موطن مقام حقی است و اسری بعبده ، وجه خلقی است )، سبحان است وجودی که وسعت بی انتها دارد و قابلیت سبح دارد و این ظرفیت را هم ایجاد می کند ، و آن وجود پاک و مطهر آقا صاحب الزمان است که کسانیکه به مقام عبودیت رسیده اند و تسلیم امر ایشان هستند به واسطه وجه سبحان بودن حضرت آقا ،تحت لوای آن حضرت در این سیر شبانه قرار گرفته ، در لیل غیبت از مسجدالحرام فرش نازل وجودی خودش ، به سوی مسجدالاقصی وجود اعلی خودش ، که متبرک است به واسطه وجود مقدس آقا صاحب الزمان سیر کنند....

و در این سیر من تحت لوای مولایم به رؤیت آیاتی دست پیدا می کنم و این نتیجه آن ندبه هایی است که داشتم و تو سمیعی و بصیر نسبت به دعاهای من .....

در این آیه نکته ای نهفته است که خداوند بنده اش را در لیل سیر و حرکت داد ،اقتضای این سیر و حرکت قرار گرفتن در لیلی است که محل اختفاست ،مقام لا اسم و لارسمی است ، مقام جمع است که می توان در آن سبح داشت .....

لیلی که آقا صاحب الزمان با غیبتشان مظهر آن لیل هستند .برای رسیدن به معراج باید در لیل وجود امامم سیری داشته باشم.......

این سوره باید حامل اسراری ازغیبت و ظهور باشد که در ابتدای این سوره خداوند سبحان از سیر در لیل و غیبت یاد کرده.....

در سوره دخان نیز داریم: 

فَأَسْرِ بِعِبَادِی لَیْلًا إِنَّکُم مُّتَّبَعُونَ

اینجا هم آنچه مهم است عبد بودن است تحت لوای ایشان ،عبودیتی که به واسطه تبعیت از شما حاصل می شود .

در سوره انسان :

وَمِنَ اللَّیْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَسَبِّحْهُ لَیْلًا طَوِیلًا

ﻭ ﭘﺎﺭﻩ ﺍﻱ ﺍﺯ ﺷﺐ ﺭﺍ ﺳﺮ ﺑﻪ ﺳﺠﺪﻩ ﮔﺬﺍﺭ ، ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺷﺐ ﻃﻮﻟﺎﻧﻲ ﺗﺴﺒﻴﺢ ﮔﻮﻱ ،لیلا طویلا حکایت از این غیبت طولانی دارد؟؟

الَّذینَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ دائِمُونَ‏ (23)

صلوة دائم اینجا منظور حضور مداوم است ، اتصال بی وقفه ، یک لحظه در آن وقفه نباید داشت 

 

**********************

أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلَىٰ غَسَقِ اللَّیْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کَانَ مَشْهُودًا (78)

ﻧﻤﺎﺯ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﺑﺘﺪﺍﻱ ﺗﻤﺎﻳﻞ ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ ﺑﻪ ﺟﺎﻧﺐ ﻣﻐﺮﺏ ﺗﺎ ﻧﻬﺎﻳﺖ ﺗﺎﺭﻳﻜﻲ ﺷﺐ ﺑﺮ ﭘﺎ ﺩﺍﺭ ، ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﺻﺒﺢ ﺭﺍ [ ﺍﻗﺎﻣﻪ ﻛﻦ ] ﻛﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﺻﺒﺢ ﻣﻮﺭﺩ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ [ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻥ ﺷﺐ ﻭ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻥ ﺭﻭﺯ ]ﺍﺳﺖ .(٧٨)

أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلَىٰ غَسَقِ اللَّیْلِ ،

آیه 78 سوره اسراء ، که ابجد وضعی " فاطمه زهرا =78  و ابجد صغیر بسیط " لیل " 33= ابجد وضعی " زهرا " =33 = ابجد ضغیر " امام مهدی "

بر پا دار و اقم الصلوة ، اتصالت را حفظ کن ،از ابتدای تمایل خورشید تا نهایت تاریکی غیبت شمس که لیل است و شمس ظهوری ندارد ولی تو اتصالت برقرار باشد .قرآن الفجر نماز صبح است ،زمان وصل است در نزدیک فجر و طلوع شمس و ظهور است که با این اتصالت و سیرت اگر به اینجا برسی  إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کَانَ مَشْهُودًا ، آنگاه قرآن الفجر " آقا صاحب الزمان ، مولایم از پس پرده غیبت برایت مشهود خواهد شد ........

*******************************

وَمِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّکَ عَسَىٰ أَن یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَّحْمُودًا


ﻭ ﭘﺎﺳﻲ ﺍﺯ ﺷﺐ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻭ ﺑﻨﺪﮔﻲ ﺑﻴﺪﺍﺭ ﺑﺎﺵ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﻓﺰﻭﻥ [ ﺑﺮ ﻭﺍﺟﺐ ، ] ﻭﻳﮋﻩ ﺗﻮﺳﺖ ، ﺍﻣﻴﺪ ﺍﺳﺖ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﺗﻮ ﺭﺍ [ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺍﻳﻦ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻭﻳﮋﻩ ] ﺑﻪ ﺟﺎﻳﮕﺎﻫﻲ ﺳﺘﻮﺩﻩ ﺑﺮﺍﻧﮕﻴﺰﺩ .(٧٩)

آیه 79 =ابجد صغیر بینات " امام مهدی "

وَ مِنَ اللیل ، در این دوره غیبت مولایم ، فَتَهَجّد ، امر شدی به بیدار بودن ،هوشیار باش ، لحظه ای در خواب غفلت نباشی ، وَ مِنَ اللیل فَتَهجّد، برای اقامه نماز شب ، صلوة لیل ، وصل شدن در این لیل ، که اگر اینگونه بودی یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَّحْمُودًا

و در زیارت عاشورا می خوانیم :"وَاَسْأَلُهُ اَنْ یُبَلِّغَنِى الْمَقامَ الْمحْمُودَ لَکُمْ عِنْدَ اللهِ

رسیدن به مقام محمود را از شما مسئلت می کنم .........

*******************************

آنگاه بگو.....

وَقُل رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلْطَانًا نَّصِیرًا
ﻭ ﺑﮕﻮ : ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ! ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﻧﻴﻜﻲ ﻭﺍﺭﺩ ﻛﻦ ﻭ ﺑﻪ ﻧﻴﻜﻲ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭ ﻭ ﺑﺮﺍﻳﻢ ﺍﺯ ﻧﺰﺩ ﺧﻮﺩ ﻧﻴﺮﻭﻳﻲ ﻳﺎﺭﻱ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻩ .(٨٠)

*******************************

وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا
ﻭ ﺑﮕﻮ : ﺣﻖ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﺎﻃﻞ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﺷﺪ ; ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺑﺎﻃﻞ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﺷﺪﻧﻲ ﺍﺳﺖ .(٨١)

در این سیر شبانه ات و با این اقامه صلوة ،با برقراری اتصالت با ولایت ، بگو ، از پروردگارت از رب خود بخواه ،رَّبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ ، مرا به مقام صدق داخل کن ، با قدم صدقی که در زیارت عاشورا طلب می کنم : اَنْ یَجْعَلَنى مَعَکُمْ فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَهِ وَاَنْ یُثَبِّتَ لى عِنْدَکُمْ قَدَمَ صِدْقٍ فِى الدُّنْیا وَ الاْخِرَهِ

فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُّقْتَدِرٍ.....

و از او طلب می کنم مقام محمود را :

وَ اَسْئَلُهُ اَنْ یُبَلِّغَنِى الْمَقامَ الْمَحْمُودَ لَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ وَ اَنْ یَرْزُقَنى طَلَبَ ثارى مَعَ اِمامٍ هُدىً ظاهِرٍ ناطِقٍ [بِالْحَقِّ] مِنْکُمْ 

که با رسیدن به این مقام محمود ، روزیم کند ،خونخواهى شما را با امام راهنماى آشکار گویاى [به حق].......

آری برای یاری و همراهی با ایشان باید به مقام محمود رسیدآن هم جز با  با برقراری صلوة لیل ،با اتصال به امام منتظر ،حاصل نمی شود این است حقیقت نماز شب ...

حقیقت آن ( نماز شب) رسیدن به مقام محمود و لایق شدن به معیت و همراهی مولایمان آقا صاحب الزمان است ....... 

که : وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا

به امید فرج امام منتظر

اللّهم عجّل لولیّک الفرج.

  • ** حمعسق*
۲۱
خرداد

** بسم رب المهدی **

 بسم الله الرحمن الرحیم

     و اللَّیْلِ إِذا یَغْشى
     و النَّهارِ إِذا تَجَلَّى
 سوگند به شب هنگامیکه روز را می پوشاند هنگامى که روز را فرا مى گیرد. در جاى دیگر نیز فرموده:
  یغْشِی اللَّیْلَ النَّهارَ
  پوشانده می شود
فراگیرى زمین و یا فراگیرى و پوشاندن قرص خورشید است ،نهار، انسانی است که دائما آفتاب حقیقت (شمس) بر وی در حال تابش است.

 و النَّهارِ إِذا تَجَلَّى"
 " تجلى" به معناى ظهور و پیدا شدن چیزى است بعد از خفاء و ناپیدائی....


   


  لیل آن تاریکی موقت است و مستعد روز شدن .لیل رفتن در خفا و ناپیدایی است از دیدگان غفلت زده و در ظلمت ،ظلمت آن تاریکی است که در آن امیدی به نور نیست .ولی لیل امید است که تبدیل به روز شود .
   

    ابجد کبیر بینات لیل=83=ابجد کبیر بینات مهدی
    ابجد کبیر بینات اللیل =59=ابجد مهدی
    ابجد کبیر لیل =70=ابجد وضعی بسیط مهدی

 *******************************
   مولای من این اعداد چه اسراری را در خود دارند .
   شما مظهر لیل هستی و سوره ای در قرآن حکایت از غیبت شما دارد.... 

    سوره لیل......
  سوگند به شب ،سوگند به لیل ،سوگند به غیبتی که ظهور و تجلی شما را در زمین پوشانده.در زیارت آل یاسین نیز سلام می دهیم:

     السلام علیک فی اللیل اذا یغشی و النهار اذا تجلی.....

 سلام بر شما ، سلام بر این شان از غیبت شما  و ظهور و تجلی  شما ، با سلام بر این شان از وجود شما خود را در پناه و امنیت قرار می دهم در این لیل غیبت .........

 در سوره والفجرش
 خداوند سوگند می خورد
 والفجر
 قسم به سپیده دم ،قسم به دمی که لیل می خواهد تبدیل به نهار شود و طلوع آفتاب است
 آن دم لحظه ظهور شماست آقا جان ....
  واللیل اذا یسر ،
قسم به شب هنگامیکه می گذرد ....
و من امید دارم به تجلی و ظهورت چرا که خداوند قسم یاد کرده والنهار اذا تجلی ، آن وجه نورانی ات روزی در ارض وجودی ام تجلی خواهد کرد....
یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّة
یا صاحب الزمان.....
ارْجِعِی إِلَىٰ رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً
ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺧﺸﻨﻮﺩﻱ ﻭ ﺍﻭ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺧﺸﻨﻮﺩ ﺍﺳﺖ ، ﺑﺎﺯ ﮔﺮﺩ .
فادْخُلِی فِی عِبَادِی
ﭘﺲ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﻢ ﺩﺭﺁﻱ
وادْخُلِی جَنَّتِی
ﻭ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺘﻢ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﻮ .
و آنجایی که تلالو ظهورت همه جا را فرا میگیرد آنجا ''جنت من ''است......

فی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ
ولِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ
دلِیلًا وَ عَیْناًحَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ
طوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا......
به امید ظهور مولایم چرا که او لیلی است که امید به ظهور و طلوعش دارم....
در دعای روز پنجشنبه ،روز قبل از جمعه می خوانیم :
اَلْحَمْدُ للهِ الَّذی اَذْهَبَ اللَّیْلَ مُظْلِماً بِقُدْرَتِهِ، وَ جآءَ بِالنَّهارُ مُبْصِراً بِرَحْمَتِهِ، وَکَسانی ضِیآئَهُ وَ اَ نـَا فی نِعْمَتِهِ، اَللَّـهُمَّ فَکَما اَبْقَیْتَنی لَهُ فَاَبْقِنی لاِمْثالِهِ، وَ صَلِّ عَلَی النَّبِیِّ مُحَمَّد وَ آلِهِ.

********************


 



 

  • ** حمعسق*
۰۳
خرداد

** بسم رب الفاطمة الزهرا**

  

اسراری است در سیر این سه شب که باید تفکر کرد ، در شهر رمضان ، شهر الصیام ،در این ماه ، در این ضیافت خداوند ،صاحب خانه اوست ،خدایا آیا خود را در این ماههای رجب و شعبان برای میهمان شدن در حرم الله آماده کرده ام ؟ آیا لیاقت این ضیافت را دارم ؟ 

ضیافتی که میهمانان را در سه شب خاص پذیرایی می کنند لیالی قدر.............

هر وقت پای ضیافت به میان می آید به یاد زیارت امام زمانم در روز جمعه می افتم .....

آری در یوم الجمعه ها از مولایم می خواستم :

یَا مَوْلایَ یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ، صَلَوَاتُ اللّهِ عَلَیْکَ وَ عَلَى آلِ بَیْتِکَ، هَذَا یَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ هُوَ یَوْمُکَ الْمُتَوَقَّعُ فِیهِ ظُهُورُکَ، وَ الْفَرَجُ فِیهِ لِلْمُؤْمِنِینَ عَلَى یَدَیْکَ، وَ قَتْلُ الْکَافِرِینَ بِسَیْفِکَ، وَ أَنَا یَا مَوْلایَ فِیهِ ضَیْفُکَ وَ جَارُکَ، وَ أَنْتَ یَا مَوْلایَ کَرِیمٌ مِنْ أَوْلادِ الْکِرَامِ، وَ مَأْمُورٌ بِالضِّیَافَةِ وَ الْإِجَارَةِ، فَأَضِفْنِی وَ أَجِرْنِی صَلَوَاتُ اللّهِ عَلَیْکَ وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِکَ الطَّاهِرِینَ.

در این یوم الجمعه هایی که گذشت آیا توانستم با مولایم که مامور بالضیافة است سیر کنم  ؟

در این ماه در این ضیافت خانه این سه شب خاص پذیرایی ویژه است .

سه شب قدر شب نوزدهمین روز ضیافت  ،شب مولایم امیرالمومنین است ، عدد 19 ،برایم تداعی ** بسم الله الرحمن الرحیم ** است که حقایق آن گفته شد ، ارتباط آن با مولایم امیرالمومنین علیه السلام ، چرا باید شب نوزدهم این ماه در این لیله مبارکه ، فیها یُفرقُ کُل امر حکیم واقع شود .19 تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحیم است که ابجد وضعی آن = 192 = ابجد " امام علی " علیه السلام . 

در این لیله مبارک باید : اقْترَبَتِ السَّاعَةُ وَ انشَقَّ الْقَمَرُ

سوره دخان : 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

"حم " ، ابجد کبیر " حم " =48 = ابجد صغیر " فاطمه زهرا "، و ابجد وضعی " حم " =21 = ابجد کبیر " زهرا "،

**إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فىِ لَیْلَةٍ مُّبَرَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنذِرِینَ(3)**

ابجد این آیه از سوره دخان = 146 = ابجد وضعی بسیط " ام ابیها " و ابجد صغیر " لیله مبارکه " = 55= ابجد وضعی بینات " فاطمه "

فِیهَا یُفْرَقُ کلُ‏ُّ أَمْرٍ حَکِیمٍ(4)

ابجد صغیر این آیه =111 که عدد قطب است = ابجد کبیر " یمانی " ، و ابجد وضعی آن = 198 و ابجد کبیر بسیط " فاطمه "=298 

و ابجد صغیر " کل امر " = 27 = ابجد صغیر " فاطمه " سلام الله علیها .

******************

آری او کل امر است و در این لیله در شب نوزدهم باید یُفرقُ کل امر رخ دهد ، در این ظرف زمان باید مقام قلبی باشد که مقام عقل شکافته شود،به تفصیل برسد ،ظهور اسماء الله در این ظرف رخ خواهد داد ، در این لیله مبارکه باید اسم جامع الله حاکم شود ، اینجا محل کثرت است ، ظهور کثرات ، خیر کثیر اینجاست ، لیله القدر است و لیله القدر چرا فاطمه است ؟ چرا کوثر است ؟ ظرف ظهور آیات مبین است ، ظرف نزول قرآن کریم است بصورت اجمال در پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و حضرت علی علیه السلام که در مقام عقل اند و یوم الجمع ، و باید در باطن حضرت زهرا سلام الله علیها که لیله القدر است این آیات به تفصیل در آیند .

فی"ها" یُفرقُ " *کل امر* حکیم" 

تَنزَّلُ الْمَلَئکَةُ وَ الرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبهِّم مِّن *کلُ‏ِّ أَمْر*

این سیر از شب نوزدهم آغاز می شود سیر نزول است دراین شب مظهر عقل باید فرقش شکافته شود ، برای ظهور اسم جامع " الله "  .اینجا مبداء تکثر است ، مقدمه ای برای نزول آیات مبینش ،ظهورش همان حوض کوثر است ،اینجا ابن ملجمی است و زنی به نام قطام .......

و چه اسراری اینجا نهفته است ؟؟

و در شب بیست و یکم که ( 21 =ابجد صغیر " زهرا" است ، ) چرا باید شب 21 ام باشد ؟

شب شهادت مولایم امیرالمومنین علیه السلام 

إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فىِ لَیْلَةِ الْقَدْرِ(1)

وَ مَا أَدْرَئکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ(2)

لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیر مِّنْ أَلْفِ شهَرٍ(3)

تَنزَّلُ الْمَلَئکَةُ وَ الرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبهِّم مِّن کلُ‏ِّ أَمْرٍ(4)

سَلَامٌ هِىَ حَتىَ‏ مَطْلَعِ الْفَجْرِ(5)

در سوره قدر " لیله القدر " سه بار تکرار شده این سیر در سه شب است ، شب نوزدهم ، شب بیست و یکم و شب بیست و سوم .

و شب بیست و سوم....

ابجد صغیر " مهدی " = ابجد صغیر بینات " مهدی " =23 = ابجد صغیر بینات " صدیقه طاهره " = ابجد صغیر " النور " = ابجد وضعی بینات " توحید "

شب بیست و سوم و رسیدن به توحید با ظهور اسم " النور " در مطلع الفجر 

در لیلة القدر سوم 

لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیر مِّنْ أَلْفِ شهَرٍ(3)

که از هزار ماه بهتر است ، چه شبی است ؟ وَ مَا أَدْرَئکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ

و باز عدد هزار ، که نماد کثرت است با حروف زهرا یکی شده ، اینجا ظهور کثرت است ، ظهور کوثر است در ظرف لیلة القدری که خیرٌ مِن الف الشهر است ، اسم جامع " الله " ظهور پیدا می کند با آیاتی که در کتاب مبین ، قرآن کریم جمع است .و محل ظهور قرآن ناطق است ، محل ظهور دوازده امام که همگی مظهر اسم جامع " الله " هستند ،این آیات باید در وجود این ذوات مقدس به تفصیل برسند به واسطه لیلة القدری که باطنش مادرشان صدیقi طاهره سلام الله علیهاست.

ودر نهایت باید به واسطه اسم " سلام " به آن ظهور رسید ، ظهور " مطلع فجر "

ابجد صغیر " مطلع الفجر "=55 = ابجد وضعی بینات " فاطمه "

د رمطلع فجر با اسم سلام باید به ظهور رسید ، ظهور امامی که در باطن است و او نیز لیل است ، در لیله بیست و سوم ، اگر لیله القدر من باشد و بتوانم آن را درک کنم ، باید امامم ، مولایم در قلبم ، در قلبی که حرم الله شده ، قرآن ناطق ظهور یابد .و با اسم سلام در موطن ولایت به سلم و آرامش برسم و در مقام سلم باقی بمانم ،آری مطلع فجر مقام سلم است ......

 یَا مَوْلایَ کَرِیمٌ مِنْ أَوْلادِ الْکِرَامِ، وَ مَأْمُورٌ بِالضِّیَافَةِ وَ الْإِجَارَةِ، فَأَضِفْنِی وَ أَجِرْنِی صَلَوَاتُ اللّهِ عَلَیْکَ وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِکَ الطَّاهِرِینَ.

به امید ظهورش و درک لیله القدر در وجودم....

مولای من در این ضیافت الله 

فَأَضِفْنِی وَ أَجِرْنِی.



  • ** حمعسق*
۳۰
ارديبهشت
* بسم رب الحسین بحق الحسین *
آیاتی که در آنها ارض و تراب ذکر شده از لحاظ عددی بررسی می کنیم :

وَ هُوَ الَّذی أَنْشَأَکُمْ‏ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ قَدْ فَصَّلْنَا الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَفْقَهُونَ (98)انعام

وَ رَبُّکَ الْغَنِیُّ ذُو الرَّحْمَةِ إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَ یَسْتَخْلِفْ مِنْ بَعْدِکُمْ ما یَشاءُ کَما أَنْشَأَکُمْ‏ مِنْ ذُرِّیَّةِ قَوْمٍ آخَرینَ (133)

وَ إِلى‏ ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ هُوَ( أَنْشَأَکُمْ‏ مِنَ الْأَرْضِ )وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فیها فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی قَریبٌ مُجیبٌ (61)

الَّذینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ إِلاَّ اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّکَ واسِعُ الْمَغْفِرَةِ هُوَ أَعْلَمُ بِکُمْ إِذْ( أَنْشَأَکُمْ‏ مِنَ الْأَرْضِ ) وَ إِذْ أَنْتُمْ أَجِنَّةٌ فی‏ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ فَلا تُزَکُّوا أَنْفُسَکُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقى‏ (32)

 *******************************                                                                                                                                     
و این آیات درباره خلقت از تراب:                                                                                                                                                                                                                
  •  وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ (خَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ) ثُمَّ إِذا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُونَ (20)
  • وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَکُمْ أَزْواجاً وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثى‏ وَ لا تَضَعُ إِلاَّ بِعِلْمِهِ وَ ما یُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لا یُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلاَّ فی‏ کِتابٍ إِنَّ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسیرٌ (11)
  • هُوَ الَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ یُخْرِجُکُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ ثُمَّ لِتَکُونُوا شُیُوخاً وَ مِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفَّى مِنْ قَبْلُ وَ لِتَبْلُغُوا أَجَلاً مُسَمًّى وَ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ (67)
*****************************
با توجه به آیه :

وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ‏ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ (30)

                                                                                                                                                                                                                                         ارض ظرف ظهور خلیفة الله است ، ظرف ظهور 1001 اسم خداوند ،اسم جامع الله ،بطور جمع ،یعنی ارض این قابلیت را دارد که این اسماء بطور جمعی در آن ظهور پیدا کنند ، ولی با ظهور این اتفاق خواهد افتاد.  رسیدن به توحید .و این قیامت صغری در کربلا اتفاق افتاد .                                              
  که ابجد " ارض" = 1001 ، به تعداد 1001 اسم خداوند .
 ابجد صغیر " ارض"=17 ابجد صغیر بینات " تراب " = ابجد صغیر بینات " زهرا "= ابجد صغیر " دنیا "= ابجد صغیر بینات " توحید "                                        
 ارض وجود من در این دنیاست و از تراب .....جایگاه خلقت انسان در ارض دنیاست ، دنیا و ارض محل و ظرف رسیدن به توحید است ظرف " ظهور " است به همین علت هرجا ارض در آیات دیده می شود نشانی از امام زمان هست زیرا ایشان محل و ظرف رسیدن به توحید هستند با ظهورشان.
 
********************************
ابجد وضعی " تراب "45 = ابجد وضعی " فاطمه .
ابجد وضعی بسیط " تراب "= 77 = ابجد وضعی بسیط " علی "
ابجد کبیر بینات " تراب "=113= ابجد کبیر بینات " زهرا "، ابجد صغیر بینات " تراب "=ابجد صغیر بینات " زهرا " =17 =ابجد صغیر بینات " توحید " ، ابجد وضعی بینات " تراب " =ابجد  ضعی بینات " زهرا "= 32= ابجد وضعی بینات " زهرا "= ابجد وضعی " مهدی "= ابجد صغیر " توحید "
***********************************
                                                             
در 25 ذی القعده جایگاه این خشکی مشخص شد در قلب و مرکز ارض                          
اولین نقطه خلقت در دنیا از زیر کعبه ، این خشکی ، این ارض ، آغاز شد ،وَ اَلْأَرْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحاها ، از محل ظهور کعبه ، محل ظهور 1001 اسم خداوند ،  از محل ظهور امام ، چرا که او خلیفة الله است و از آنجا بر تمام دنیا دحو گردید .آنجا بود سرآغاز ولایت و سرّ متولد شدن مولایم امیرالمومنین علیه السلام در کعبه این است .
آغاز خلقت ارض و تراب و کل دنیا با ظهور ولایت است ......( ابجد صغیر این سه تا یکی است )
و ایشان ابوتراب هستند چرا که ایشان سر منشاء این ظهور هستند  .
ابجد صغیر " ارض "=17 =ابجد صغیر " دنیا "= ابجد صغیر بینات " تراب "
می شود گفت به خشکی رسیدن و حقیقت دحو الارض، رسیدن به توحید است ؟رسیدن به مقام اطلاق و بی حدی است ؟
بی حد شدن از ماء حیات ؟
*******************************
(در مفاتیح الجنان درباب اعمال ماه ذی‌القعده روایتی نقل شده که حسن بن وشّاء می‌گوید: «من کودک بودم که با پدرم در خدمت امام رضا (ع) شام خوردیم در شب بیست و پنجم ماه ذی القعده پس فرمود که امشب حضرت ابراهیم (ع) و حضرت عیسی (ع) متولد شده ‏اند و زمین از زیر کعبه پهن شده است، پس هر که روزش را روزه بدارد، چنان است که شصت ماه را روزه داشته باشد.[۴] در ادامه شیخ عباس قمی اینگونه آورده است: در روایتی روزه ‏اش مثل روزه هفتاد سال است و در روایت دیگر کفاره هفتاد سال است و هر که این روز را روزه بدارد و شبش را به عبادت بسر آورد از برای او عبادت صد سال نوشته شود و از برای روزه ‏دار این روز هر چه در میان آسمان و زمین است استغفار کند و این روزی است که رحمت خدا در آن منتشر شود و از برای عبادت و اجتماع به ذکر خدا در این روز اجر بسیاری است.)
چرا روزه این روز سفارش شده ؟
چه حقیقتی در باطن روزه نهفته است ؟
آری رسیدن به خشکی .......
رسیدن به بی حدی ، باید امساک کرد ، نخورد ، نیاشامید ، که خوردن و آشامیدن حد است ، باید به بی حدی رسید ......
همانطور که در این روز ارض گسترده شد و خشکی پدید آمد و به ظهور رسید با عمل روزه تو هم باید به حقیقت و باطن آن برسی اول در ظاهر تا به باطن آن هم برسی..........

وَ اللَّهُ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها إِنَّ فی‏ ذلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ (65) نحل

یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ یُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَ یُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ کَذلِکَ تُخْرَجُونَ (19) روم

در اکثر آیاتی که درباره احیاء ارض هست ، آنچه مهم و قابل توجه است احیا بعد از موتی است ، آری تا این موت صورت نگیرد حیاتی نخواهی داشت ، باید ارض وجودت را بمیرانی ، به خشکی برسی ، به ارض ،تا حیات جاویدان نصیبت شود 

أَ وَ لَمْ یَرَ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ کانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْ‏ءٍ حَیٍّ أَ فَلا یُؤْمِنُونَ (30)

که در کربلا ، رسیدن به خشکی و این مقام به ظهور رسید .با عطش و بی حد شدن از ماء حیات ، به ارض رسیدن بی حد شدن از ماء است ، از دست دادن حیات است ، اسم الحی دیگر نمی ماند مقام لا اسم و لا رسم  هر چه هست توحید است ،حد عقلانیت هم برداشته می شود با طواف به دور قلب .

همانطور که گردش خون دور قلب است و اگر لحظه ای متوقف شود انسان می میرد ،در ظاهر هم رگها به قلب  وصل هستند و خون را به تمام بدن می رسانند خون در ارض وجودی من در طواف است ، قلب کعبه است ، امام است ،با طواف گرد امام این ماء حیات را باید گرفت دائما باید در طواف بود لحظه ای توقف پایان حیات معنوی من خواهد بود .

برای رسیدن به ارض وجودیم ، به امامم ،خلیفة الله فی الارض ،به خشکی یقین ،باید عاشورایی در من رخ دهد " کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا " باید دل را ذبح کنم و تمام حیات وجود خود را که خون بدن است از آن خالی کنم ، قطع شدن جریان خون ، آب سرخ حیات ، رسیدن ارض بدن من به خشکی است ، یافتن ارض وجودیم ....دحو الارض من آنجاست ...تا به حیات جاوید برسم .

************************************

خدای من می دانست من به تنهایی نمی توانم قلب غفلت زده را به او برسانم.....
برای این سیر حبی راهی پیش روی من گشود.
هو با حسین اش در کربلا برای دلهای غفلت زده و پر از زنگار تجلی کرد.
هو چگونه رسیدن به مقام اطلاقی ام را در کربلا به تصویر کشید.
وقتی به کربلا رسیدی به تحیر می رسی
اینجا همان موطن مقام احدیت هست.فکر می کنم تنها جایی است که ذات حق تجلی کرد با همه اسمائش ،مقام جمع الجمعی است.
او به من فهماند که تو هم باید به کربلا برسی.
شب جمعه چرا همه در کربلا جمع اند .با دعای کمیل......
ابتدا خلع نعلین ضروری است .احول و دوبین نمی شود وارد شد ....
وادی مقدس طور وادی توحید است وقتی دلم برای کربلا و وادی طور  هوایی می شود حالا می فهمم چرا؟
چرا هوایی شدم ؟
قلبم هوایی شده تا به مقام اطلاق برسد. اسرار نهفته ای در من هست که این قلبم را برآشفته که خود هم خبر ندارم .زنگارها و تعلقات باعث شده آن را فراموش کنم .
ولی هنوز قلبم می تبد برای کربلا .
این عشق است که می تبد
می خواهد خود را ظهور دهد .
برای رسیدن به این مقام باید اسم الحب را ظهور داد.
ساده نیست......
برای رسیدن به مقام اطلاق باید خود را به آنجا برسانم .
خود را به کسانی برسانم که در وادی بلا هستند چرا بلا؟
آیه ۳۳ سوره دخان همیشه مرا به فکر فرو می برد.

وَآتَیْنَاهُم مِّنَ الْآیَاتِ مَا فِیهِ بَلَاءٌ مُّبِینٌ
چرا آیه ۳۳ .چرا بلاء مبین زهراست؟

یا ممتحنة امتحنک الذی خلقک قبل أن یخلقک فوجدک لما امتحنک به صابرة

چرا کربلا پر از بلا بود؟

چون اینجا هیچ قیدی نباید بماند .هیچ حد و حدودی .هیچ رنگی .در عالم ظاهر بایداین بی قید شدن به ظهور برسد .فقط این کار ا
حد پدری ،حد برادری ،حد فرزند .......
حتی عطش
عطش بی حد شدن از ماء معرفت و حیات است.
بی حد شدن از عقل حتی
ارباب عقول در وادی طور باید اربا اربا شوند.
قید عقلانیتی هم نباید در کار باشد
این عطش نشان داد حد عقلانیت هم برداشته شد.
اینجا موطن تحیر است .
اول باید صاحب عقل شد .بعد بی عقل شد........

در وادی طور که همان بین الحرمین است، یک سمت مقام تعین است، یک سمت مقام اطلاق .وقتی حضرت ابوالفضل در مقام تعین بود برادرش را امام می خواند ....او به دنبال آب ولی خود راسیراب نکرد .او به بی حدی عقل رسید به فوق عقل ولی می خواست دیگران را سیراب کند .آخر همه آنهایی که به آن موطن رسیده بودند صاحبان عقل بودندباید به دست او سیراب می شدند.ولی نشد .....
چراکه خواست ذات حق تعالی این بود که مقام هویت مطلقه اش را در کربلا به ظهور برساند .
مقام لا اسم و لارسمی .
هر کس در اینجا قدم می نهد باید اربا اربا شود و هیچ نگوید و صبر و صبر و صبر 

و صوم باطنش  * صبر * است ، کلمه «صبر» در آیه مبارکه «وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ»، به روزه تفسیر شده است. و نیز پیامبر اکرم (ص) ماه مبارک رمضان را ماه صبر دانسته......صوم رسیدن به خشکی است ........
و حضرت زینب ماند در کربلا ، فانی شد و باقی شد , و شد مظهر " صبر " .....
من به تنهایی قادر نیستم .باید به او متوسل شوم چرا که او به مقام اطلاق رسید.
ولی می دانم در این سیر باید اربا اربا شد .سعی می کنم خود را با آیاتش آرام کنم.


لاَیُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا کَسَبَتْ وَ عَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ رَبَّنَا لاَتُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِینَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلاَ تَحْمِلْ عَلَیْنَا إِصْرًا کَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَطَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَآ أَنتَ مَوْلاَنَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ

  • ** حمعسق*
۰۳
ارديبهشت

** حقیقت لیلة القدر **

به عقل می گویند روز، به نفس می گویند شب. بحث لیلة القدر در اینجا برایتان حل شود. به عقل می گویند روز، یوم الجمع. قلب یا نفس را می گویند شب. لیله. جبرئیل، لیلة القدر هست. عقل اول، یوم الجمع هست. یوم می گویند چون که در روز یک نور واحد می تابد. وحدت است. وحدت را ازش تعبیر می کنند به روز یا یوم. این نور به جبرئیل می تابد ازش متکثر می شود. این تکثر چون چیز خوبی نیست ازش تعبیر می کنند به شب.

کثرت خوب نیست وحدت خوب هست. وحدت چون با خدا سنخیت دارد لذا به آن گفته اند نور، روز و یوم و یوم الجمع هم هست. یعنی آن نوری که جمع هست همه اسماء خدا در آن جمع هست. اما این نور که می تابد به جبرئیل، جبرئیل متکثرش می کند. و لذا جبرئیل را می گویند لیلة القدر. شب به او می گویند. شب عدم نور هست. روز وجود نور هست. چون نور واحد در عقل اول وجود دارد به آن گفته اند روز. اما وقتی که این می آید به جبرئیل می خورد آن وحدت خودش را از دست می دهد. لذا وحدت وجود ندارد، عدم وحدت ست، عدم با شب تناسب دارد. کثرت نبودن وحدت هست از این جاست که به جبرئیل می گوییم لیلة القدر. 

حالا عقل خود پیغمبر یوم الجمع هست. یعنی با عقل اول اتحاد پیدا کرده، عقل پیغمبر روز است روز. در آنجا نور الله به عقل اول خورده و این نور روز هست چون در روز نور وجود دارد و چون همه ی اسماء خدا جمع هست پس عقل پیغمبر می شود یوم الجمع. از آن طرف چون مقام عقل خیلی فعال نیست. پیغمبر لیلة القدر نیست قلب کارایی ندارد.

اینجا کار حضرت زهرا ست که چون عقلش قوت پیدا کرده با عقل پدرش، هم نفس خیلی قوت پیدا کرده با جبرئیل اتحاد پیدا کرده، بنابراین حضرت زهرا هم یوم الجمع هست و هم لیل القدر. بنابراین نور الله بر عقل فاطمه تابیده و این عقل را روشن کرده شده روز و چون آن نوری که به عقل فاطمه خورده جامع جمیع اسماء هست همه اسماء را به یک وجود واحد دارد عقل فاطمه می شود یوم الجمع از آنجا می تاباند به قلب خودش می شود لیل القدر چون در قلب فاطمه زهرا دیگر وحدت وجود ندارد. کثرت وجود دارد کثرت عدم وحدت است. عدم برآن حاکم هست لذا این که می گوید انا انزلناه فی لیلة القدر.

ما نازل کردیم قرآن را در شب قدر. می شه دو جور تفسیرش کنیم: ما نازلش کردیم از عقل اول به مقام جبرئیل که جبرئیل شب هست. یا بگو نازلش کردیم از عقل پیغمبر به قلب فاطمه. قرآن را در لیلة القدر از عقل کل فرقی نمی کند چون عقل پیغمبر همان عقل کل هست از آنجا نازلش کردیم بر قلب فاطمه، آن قلب می شود لیلة القدر. فاطمه زهرا درمقام قلب هست. اگر شنیده اید بر قلب امام زمان آن هم عیب ندارد. پس بنابراین فاطمه زهرا از جهت عقلی، عقل اول است، عقل کل هست و از جهت قلبی، لیلة القدر می شود. حالا چون نور واحد الله بر قلب فاطمه زهرا نازل می شود و متکثر می شود، عالم آفرینش پدید می آیند و وقتی که پدید آمدند دیگه عالم پیدا می شود و غرض خدا برآورده می شود که می خواست فیض وجود به آخرین مرتبه خودش برسد که تا عالم طبیعت هست این مدیون حضرت زهرا ست لذا می فرماید اگر او نبود شما را خلقتان نمی کردم، اگر او نبود، شما ها در مرتبه عقل هستید. پیغمبر و علی (ع) در مرتبه عقل هستند بنابراین همان جا می ماند.شما فرض کنید نطفه در بدن مرد بماند دیگه بچه که نمی شود باید واحد رحم زن شود تا متکثر شود، کثیر شود. این هم همین است باید نور الله از عقل اول وارد رحم قلب فاطمه شود تا در آنجا متکثر شود و عالم پدید بیاید.

حضرت زهرا این دو خصوصیت خودش را یعنی خصوصیت عقل بودن و قلب بودن، این دوتا را در اولاد خودش قرار داد یعنی در یازده امامی که اولاد او هستند این دو مقام را درهمه آن یازده نفر قرار داد بنابراین همه آن یازده امام هم در مقام عقل هستند و هم در مقام قلب. به عبارت دیگر اینها در مقام عقلشان یوم الجمع هستند و در مقام قلبشان لیل القدر هستند. اینها در مقام عقلشان کتاب مکنون هستند و در مقام قلبشان کتاب مبین هستند. در مقام عقلشان قرآن هستند یعنی جمع و در مقام قلبشان فرقان هستند یعنی متفرق. در مقام عقلشان علی هستند و در مقام قلبشان فاطمه هستند. بنابراین اولاد حضرت زهرا این ارث را از مادرشان برده اند. عقل را و قلب را. که اینها از طرفی در مرتبه عقل کل و عقل اول هستند و اتحاد تام با عقل پیغمبر و عقل کل دارند هر دوتایش یکی هست. از لحاظ قلبی در مقام مادرشان هستند لذا این که گفتیم انا انزلناه فی لیلة القدر. قرآن را در لیلة القدر نازل کردیم یعنی قلب امام زمان آن هم عیب ندارد چون امام زمان در مقام قلب هست مقام قلب هم دارد. و بنابراین اینکه اینها هستند این یازده نفر باید باشند. شما ببینید در کنار حضرت علی حضرت زهرا هست. اگر حضرت زهرا نمی بود حضرت علی نمی توانست به تنهایی عالم را تدبیر کند. چون عرض کردم عقل هست دیگر نمی توانست باز کند این نور را. باید در کنارش فاطمه باشد که این نور از عقل علی به قلب فاطمه بتابد تا بعد از یوم الجمع عقل علی به لیلة القدر قلب فاطمه بتابد در آنجا آن نور متجزی شود، جدا شود تا عالم آفرینش پدیدار شود و تدبیر شود. بعد از حضرت فاطمه زهرا دیگر دو نفر نیستند علی و فاطمه نیستند. امام حسن هم در مقام عقل هست هم در مقام قلب. امام حسین هم در مقام عقل هست هم درمقام قلب. امام حسن در مقام عقلش نور الله را می گیرد می تاباند به قلبش، قلب آن را باز می کند تجزیه می کند، عالم طبیعت خلق می شود ایجاد می شود تدبیر می شود به همین ترتیب تا اولاد دیگر.

این روایت لولاک می خواهد بگوید که حضرت زهرا در مقام قلب هست.

*******************************************************************************************

پیاده شده از فایل صوتی مقامات حضرت زهرا سلام الله علیها

علامه حمید رضا مروجی سبزواری حفظه الله

http://meraatezat.blog.ir/post/142/حقیقت-لیلة-القدر

  • ** حمعسق*
۲۴
فروردين

 **مشک برداشت که سیراب کند دریا را **

مـشک بـرداشت که سیـراب کـند دریـا را
رفـت تـا تـشنـگی‌اش آب کـند دریـا را

آب روشن شد و عکـس قـمر افتاد در آب
مـاه می‌خواست که مهتاب کند دریا را

تـشنه می‌خواست ببیند لـب او را دریا
پس ننوشید که سیراب کند دریا را

کوفه شد، علقمه شق القمری دیگر دید
ماه افتاد که محراب کند دریا را

تـا خجالت بکشد، سرخ شود چهره ی آب
زخم می‌خورد که خوناب کند دریا را

نـاگهان موج برآمد که رسید اقیانوس
تـا در آغوش خودش خواب کند دریا را

آب مهـریه گُل بـود و اِلاّ خـورشید
در توان داشت که مرداب کند دریـا را

روی دست تو ندیده است کسی دریادل
چون خدا خواست که نایاب کند دریا را

شاعر: سید حمیدرضا برقعی

  • ** حمعسق*