عرفان ابجد،اسرار حروف و اعداد در قرآن کریم

واکاوی اسرار و حقایق نهفته در حروف ابجد و اعداد

عرفان ابجد،اسرار حروف و اعداد در قرآن کریم

واکاوی اسرار و حقایق نهفته در حروف ابجد و اعداد

عرفان ابجد،اسرار حروف و اعداد در قرآن کریم

هو العلیم
*************

عالم علم انباشته روی هم است.
و چه اسرار نهان که در حروف و اعداد نهفته است و تنها عاکفان کوی دوست و عارفان وادی عشق به محبوب اذن ورود به این معدن خفیّ دارند.

اینها که در این وبلاگ بر قلم می رانم یافته هایی است برای ره جویان عالم ملکوت ؛
باشد که خود، راهگشای شیفتگان عرفان ابجد گردد و آنها را به وادی پر رمز و راز این علم ناشناخته بکشاند.

******************
**حمعسق**

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با موضوع «اسرار اصحاب کهف و اولیاء الهی .( تفسیر آیاتی از داستان اصحاب کهف)» ثبت شده است

۱۱
بهمن

** بسم الله الذی لا اله الّا هو  **

_______________

  

 وَ إِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَ ما یَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْکَهْفِ یَنْشُرْ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یُهَیِّئْ لَکُمْ مِنْ أَمْرِکُمْ مِرفَقاً (16)

هنگامیکه عزلت گرفتید از آنان و آنچه را که جز خدا می پرستند ،چون عزلت از خلق حاصل شد خطاب الهی می رسد ، فَأْوُوا إِلَى الْکَهْفِ پناه ببرید به کهف یَنْشُرْ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ نشر می دهد برای شما پروردگارتان رحمتش را ، وَ یُهَیِّئْ لَکُمْ مِنْ أَمْرِکُمْ مِرفَقاً و آماده می کند برای شما رفق و مدارای امر را .

پناهنده شوید به کهف که در آنجا پروردگارتان انتشار رحمت می دهد برای شما و شاهد نشر رحمت حق که همه ی اشیاء را فرا گرفته است خواهید بود ، رحمت واسعه را شهود می کنی ، سپس می فرماید : وَ تَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَت تَّزَاوَرُ عَن کَهْفِهِمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَ إِذَا غَرَبَت تَّقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَ هُمْ فىِ فَجْوَةٍ مِّنْهُ ذَلِکَ مِنْ ءَایَاتِ اللَّهِ مَن یهَدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَن یُضْلِلْ فَلَن تجَدَ لَهُ وَلِیًّا مُّرْشِدًا(17)

در قرآن هیچوقت اسم  فرعون را نمی آورد یا در چه سالی و چند سال زندگی کرد ، یا قوم یونس کجا زندگی می کردند ، اموری هستند که دانستن و ندانستنش خاصیتی ندارد ، اخلاق فرعون یا کار فرعون را می گوید .

ولی اینجا می بینیم در مورد اصحاب کهف می فرماید : خورشید وقتی بالا می رفت از سمت راست غار بالا می رفت و چون پایین می آمد از سمت چپ غار پایین می آمد ، یعنی جهت دهانه غار را به ما می گوید ،برای چه ؟ قرآنی که اصلا صحبت اینها را نمی کند ، دانستن این مطلب برای ما چه خاصیتی دارد ؟ پس رمزی اینجاست ، رمز آن چیست ؟

گردش آفتاب را چنان مشاهده می کنید ، که هنگام طلوع از سمت راست غار آنها  برکنار و هنگام غروب نیز از جانب چپ ایشان دور می گردد . یعنی می فرماید که گردش خورشید به گرد ولایت آنان است ، و آنان هستند که مرکز پرگار دایره خورشید جهان آرایند ، که خورشید به دور غار آنان در طواف است ،طلوع و غروب خورشید را از روی غار اینها می گوید ، خورشید از سمت غار اینها بالا می رود و از سمت غار اینها پایین می آید ،یعنی خورشید گرد ولایت اینها می چرخد ، خورشیدی که همه ی عالم را روشن می کند ، خورشید به دور غار آنان در طواف است .

ادامه آن می فرماید : ذَلِکَ مِنْ ءَایَاتِ اللَّهِ مَن یهَدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَن یُضْلِلْ فَلَن تجَدَ لَهُ وَلِیًّا مُّرْشِدًا

این از آیات خداوند است آنکه را خدا هدایت کند هدایت شده است ، و آنکه را گمراه کند برای او هیچ ولی و مرشد و راهنمایی نمی یابی ،پس آنکه به سوی ولایت آنان هدایت شود مهتدی است و آنکه از ولایت آنان بی بهره است جزء ضالین است ،برای او ولی مرشدی نیست .

در ادامه می فرماید :وَ تحَسَبهُمْ أَیْقَاظًا وَ هُمْ رُقُودٌ وَ نُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَ ذَاتَ الشِّمَالِ وَ کلَبهُم بَسِطٌ ذِرَاعَیْهِ بِالْوَصِیدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَیهْمْ لَوَلَّیْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَ لَمُلِئْتَ مِنهْمْ رُعْبًا(18)

و تو آنان را بیدار می پنداری ،در حالیکه آنان در خوابند ، و ما آنان را به چپ و راست می گردانیم .

مردم اولیاء الهی را به مانند خود می دانند ، و با خود می پندارند ،در حالیکه اولیاء حق در خوابند ،یعنی همانگونه که شخص خواب جسمش در میان مردم ، اما روحش در عالم دیگر است ،اولیاء خدا جسمشان در میان مردم ،و روحشان در حظائر قدس متردد است ، که امام صادق علیه السلام می فرماید : العارف شخصه مع الخلق و قلبه مع الله .که عارف بدنش با مردم است قلبش با خداوند است ، عارفی می گوید سی سال است که با خدا سخن می گویم و خلق پندارند که با ایشان هستم ،من جای دیگر هستم تحَسَبهُمْ أَیْقَاظًا وَ هُمْ رُقُودٌ ، شما فکر میکنید اینها بیدارند در حالیکه اینها خوابند ، جای دیگر هستند ، توجهی به خلق ندارد ،در واقع با خدا صحبت می کند ،با خدا می خندد ، با خدا گریه می کند ،و چگونه در خواب نباشند ،در حالیکه حتی حرکاتشان توسط حق انجام می گیرد ، نُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَ ذَاتَ الشِّمَالِ ،  یعنی ما اینها را چپ و راست می چرخانیم ،یعنی از خود هیچ حرکتی ندارند ، چرا که در مقام تجرید از فعل خویش مجرد شده اند ،و حرکت و سکونی برایشان نمانده ،و به فنای افعالی رسیده اند ، لذا ما ،آنان را به چپ و راست می گردانیم .

شیخ عارف محی الدین ابن عربی گوید : مدتی حدود یک ماه از بدن خویش مفارقت کرده بودم ،و هیچ ملتفت آن نبودم ، اما دوستانم برایم حکایت کردند ،که در تمام این مدت در اوقات صلوة جماعت مسجد حاضر می شدم ، نُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَ ذَاتَ الشِّمَالِ ، ما حرکات و سکنات اینها را انجام می دهیم .

در آیه 19 که به عدد بسم الله الرحمن الرحیم است در سوره کهف شعارشان این است ، وَ لْیَتَلَطَّفْ وَ لَا یُشْعِرَنَّ بِکُمْ أَحَدًا(19)

کلمه وَ لْیَتَلَطَّفْ در وسط قرآن است و آنان خود را از خلق پوشیده دارند ،آن کسی را که می خواستند بفرستند میان خلق که هیچ کس از حال او   مطلع نشود ، خلق تاب آنان را نیاورد ،ونمی گذارند کسی به حالاتشان واقف شود و هیچ کس را به خویش راه ندهند ، زیرا سگشان جلوی غار به پاسبانی نشسته است ،تا نا محرمی داخل نشود ، وَ کلَبهُم بَسِطٌ ذِرَاعَیْهِ بِالْوَصِیدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَیهْمْ لَوَلَّیْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَ لَمُلِئْتَ مِنهْمْ رُعْبًا(18)

سگ آنها دستها را بر در غار باز کرده بود ،و اگر تو بر آنان اطلاع می یافتی ، پا به فرا رمی گذاشتی و از ترس پر می شدی ، و چون کسی عزم دخول بر حریم آنان کند ،و بخواهد از باطن آنان مطلع شود ،از عظموت آنان چنان مبهوت و مدهش گردد ،که بدانها پشت کرده و فرار را بر قرار ترجیح دهد ،و در خبر است که اگر ابوذر از باطن سلمان اطلاع می یافت او را می کشت ، با اینکه رسول خدا بین آنان اخوت برقرار کرده بود ، رسول خدا فرموده بود که برادر هم هستید ،این همان قضیه است که می فرماید : لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَیهْمْ لَوَلَّیْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَ لَمُلِئْتَ مِنهْمْ رُعْبًا

حق سبحان به رسولش فرمود : وَ لَا تَسْتَفْتِ فِیهِم مِّنْهُمْ أَحَدًا(22) در مورد آنان از هیچ کس استفسار نکن زیرا مَّا یَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِیلٌ ،نمی داند آنان را مگر قلیلی ،جز اندکی که آنان عباد شکورند ،قلیلٌ مِن عبادی الشکور

و از آنان اطلاع و علمی ندارند ،و نمی شناسد آنان را جز حق سبحان ،زیرا اینان رجال الغیب اند ،که رَّبىّ‏ِ أَعْلَمُ بِعِدَّتهِم پروردگار من داناتراست به عدد آنها ، به تعداد آنها ، فَلَا تُمَارِ فِیهِمْ إِلَّا مِرَاءً ظَاهِرًا

پس با کسی در مورد آنها بحث و جدل نکن ،مگر اینکه حرف ظاهری بخواهی بزنی ،

پس اگر خواستی درباره آنها سخنی گویی ،سخنی ظاهری بگو که حقیقت آنان از خلق مختفی است ،در سوره کهف چند داستان ذکر شده است ، که تمامی آنها درباره اولیاء حق سبحان هستند ، زیرا این سوره " پناهگاه اسرار ولایت است ". دیگری داستان دو مردی است که برای ایشان دو باغ قرار دادیم ،و دیگر قصه ذوالقرنین ،و آخر برخورد حضرت خضر علیه السلام با حضرت موسی علیه السلام و هر کدام از این داستانها طبقاتی از اولیاء حق و مقامات وحالات آن ذکر شده است که اهل سر از آن آگاهند .

اسر

_________________________________________________

پیاده شده از فایلهای صوتی استاد محمد مهدی معماریان.

  • ** حمعسق*