عرفان ابجد،اسرار حروف و اعداد در قرآن کریم

واکاوی اسرار و حقایق نهفته در حروف ابجد و اعداد

عرفان ابجد،اسرار حروف و اعداد در قرآن کریم

واکاوی اسرار و حقایق نهفته در حروف ابجد و اعداد

عرفان ابجد،اسرار حروف و اعداد در قرآن کریم

هو العلیم
*************

عالم علم انباشته روی هم است.
و چه اسرار نهان که در حروف و اعداد نهفته است و تنها عاکفان کوی دوست و عارفان وادی عشق به محبوب اذن ورود به این معدن خفیّ دارند.

اینها که در این وبلاگ بر قلم می رانم یافته هایی است برای ره جویان عالم ملکوت ؛
باشد که خود، راهگشای شیفتگان عرفان ابجد گردد و آنها را به وادی پر رمز و راز این علم ناشناخته بکشاند.

******************
**حمعسق**

طبقه بندی موضوعی

*اسرارامام زمان عجل الله و حضرت رقیه *

شنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۸، ۰۴:۰۵ ب.ظ

*بسم الله الرحمن الرحیم *

آیا ربطی بین امام زمان و حضرت رقیه و ما است ؟

بله ؛ یکی از درس های که رقیه سلام الله علیها به ما داده اند امام شناسی بوده است ؛ هر چه گفتند تنها گفت من پدرم و آقایم را می خواهم ؛ منتظر، آن است که هر چه بهش بدهند بگوید من آقایم را می خواهم تا به آقایم وصل نشوم آرام نمی شوم ، ما درس انتظار از حضرت رقیه می گیریم .

در باب حضرت رقیه سلام الله علیها علما بی ادبی نمی کنند و گفته اند رقیه سلام الله علیها مانند سوره توحید قرآن است ، کوتاه و کوچک است ؛ اما اسراری در آن نهفته است ، تا ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف اسرار آن استخراج شود.

و همانطوری که سفارش اکید است در نماز یک بار خوانده شود می گویند اگر می خواهید متوسل به هر کسی شوید باید از رقیه هم بگویید ، نماز بدون سوره توحید ناقص است توسل بدون رقیه سلام الله علیها جا نمی افتد . سوره توحید یک سوم قرآن است ، حسین قرآن ناطق است و حضرت زینب یک سوم قرآن و رقیه نیز یک سوم دیگر قرآن است و یک سوم ابو الفضل العباس علیه السلام . این نام آنقدر مقدس است که زمانی که صدایش می کنی بدون مراجعه به پدر و برادرش و... مشکل مردم را حل می کند !!!

امشب اگر می خواهی به رقیه توسل بگیری روی زمین بنشین و 7 لقمه نان درست کن و شمعی روشن کن.

توسل به ایشان یک شرط اساسی دارد و آن از اسم رقیه پیداست.

رقیه سلام الله علیها – از اسم ایشان معلوم است – رقیه یعنی ارتقا دهنده ، بالا برنده ، کسی که می خواهد به ایشان متوسل شود باید از زمین گذشته باشد ، ذهن و فکر و ادب و بینش او از زمین گذشته باشد و عروج فکری و عملی و روحی داشته باشد اگر بتوانی گوشه دامن ایشان را بگیری تو را تا به آسمان می رساند ، تو را به معراج می رساند

چای روضه حسین علیه السلام تو را شفا می دهد ، دختر حسین علیه السلام نمی تواند تو را آسمانی کند ؟! تنها دل می خواهد ، باور داشته باش !

از نامش پیداست که درک و شعور انسان را زیاد می کند .

رقیه کیست ؟ عشق حسین علیه السلام – حتی می خواهم بگویم رقیه بالا برنده عمه جانش ، زینب سلام الله علیها السلام است . کنار علقمه آقا امام حسین علیه السلام با آن همه مصیبت هایی که دیده بود سرپا بود در هنگامی که برادرش به شهادت رسید و بالای سر او رسید گفت : الان کمر من شکست و حالا حضرت زینب سلام الله علیها سرهای بریده دیده ، شکنجه ها دیده ، در هنگام سحر که رقیه را دفن کردند گفت الان کمرم شکستی رقیه ، عمه را بُرد علقمه کار پدرش حسین علیه السلام.

کیست رقیه ؟ حدیث است – شعار نیست – امروز اگر ابراهیم خلیل ، موسی کلیم ، عیسی مسیح هم اگر زنده بودند شبکه های ضریحش را می گرفتند و می گفتند : بنت الحسین کمکمان کن ، نیازمند نگاهش بودند !!

کیست رقیه ؟ مظلومه ای که ما ایشان را نمی شناسیم اگر الان راه باز شود و به زیارت او بروید کی ها می روند ، خانم هایی می روند که عروسک در حرم ایشان می اندازند ! این قدر شناخته اند که بچه بوده است ! بشناس کی است تا تو را به معراج ببرد ! آنکه می خواهد برای رقیه اسباب بازی ببرد منظومه شمشی را ببرد تا او با آن بازی کند ، کره عالم را ببر تا با آن بازی کند ، مگر واقعا بچه سه ساله دیده ای ؟

کیست این رقیه ؟ می خوانند که امشب زمانی که گریه کرد ، یزید دلش سوخت ، شما چی فکر می کنید ، یعنی یزید و دل سوختن ! یا می گویند گفت سر را ببرید و نه نه سر گنج اتاقش بود ، ندیمی داشت برای اینکه او بسیار می ترسید آن قدر شعر و قصه و حکایت برای او می گفت تا بخوابد ، نصف شب غلغله شده ، نه رقیه آن است که ما می شناسیم و نه یزید آن ملعونی که ما می شناسیم و نه آن رأس مطهر ! یزید سر را نفرستاد و دلش هم نسوخت و نه رقیه فکر کرد برایش غذا آورده اند بلکه رقیه اراده سر پدر کرد ، خواست سر پدرش را ، پس سر حسین به پرواز در آمده ، سر دیگر در تشت بند نشد ، دیگه در اتاق بند نشد ، اراده رقیه سر حسین را به پرواز در می آورد اگر الان برای ما اراده کند چه می کند برای ما ! اگر بخواهد برای ما چه شود ؟! پس آن ملعون ترسید و یزید بلند شد گفت چه خبره ، سر را دید وحشت کرد ، گفت سر را بیرون ببرید ؛ سر را در تشت می آورند ، نور این سر داخل تشت مانند خورشید می درخشید ، بلکه فوق خورشید نور می داد و شروع به تابیدن کرد . در کنج خرابه زینب طَبق را گرفت ؛ همه سر را زیارت کردند ، رقیه نتوانست سر را بلند کند ..... فریادی کشید زینب ،که همه شامی ها به سوی خرابه دویدند ...

************

 نقل از خانم اکبری

  • ۹۸/۰۷/۱۳
  • ** حمعسق*

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی