عرفان ابجد،اسرار حروف و اعداد در قرآن کریم

واکاوی اسرار و حقایق نهفته در حروف ابجد و اعداد

عرفان ابجد،اسرار حروف و اعداد در قرآن کریم

واکاوی اسرار و حقایق نهفته در حروف ابجد و اعداد

عرفان ابجد،اسرار حروف و اعداد در قرآن کریم

هو العلیم
*************

عالم علم انباشته روی هم است.
و چه اسرار نهان که در حروف و اعداد نهفته است و تنها عاکفان کوی دوست و عارفان وادی عشق به محبوب اذن ورود به این معدن خفیّ دارند.

اینها که در این وبلاگ بر قلم می رانم یافته هایی است برای ره جویان عالم ملکوت ؛
باشد که خود، راهگشای شیفتگان عرفان ابجد گردد و آنها را به وادی پر رمز و راز این علم ناشناخته بکشاند.

******************
**حمعسق**

طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مقام قلب و حضرت زهرا سلام الله علیها» ثبت شده است

۰۹
بهمن

* بسم الله الرحمن الرحیم *



امشب چه شبی است ؟

شبی که پایان ندارد ....

مادر جان در این شبها هیچ نمی توان گفت ..

زبانم یاری نمی کند 

مادر جان سنگها در سوگ تو ندبه می کنند ....

علی، شبانه یاس می‏کارد! شبانه، داغ دلش را به خاک می‏گوید

کجاست فاطمه امشب؟ کجاست بانوی نور؟

ای ام ابیها! ای مهربان ترین مادر، حبیبه حق و شفیعه ی حشر، پدر و مادرم فدای دست های مهربانت باد.

و اما حقیقت کساء یمانی ....

حدیثی که از قول مادر بیان می شود .

عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراَّءِ عَلَیهَا السَّلامُ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِوَآلِهِ قالَ سَمِعْتُ فاطِمَةَ اَنَّها قالَتْ دَخَلَ عَلَی اَبی رَسُولُ اللَّهِ 

.......

چه اسراری در این حدیث نهفته است .......

اسراری از مراتب عالم وجود که پنج تن آل عبا در این زمین خاکی آن را به تصویر کشیدند ...

جایی که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم به خانم فرمودند :

اِنّی اَجِدُ فی بَدَنی ضُعْفاً فَقُلْتُ لَهُ اُعیذُک بِاللَّهِ یا اَبَتاهُ مِنَ الضُّعْفِ

آقا رسول الله چرا به ام ابیها مراجعه می کنند ؟

ایشان در چه مقامی هستند ؟

تنها ام ابیها می تواند این ضعف ناشی از هیمان توجه به عالم عقل را از آقا رسول الله رفع نمایند 

به همین خاطر ایشان ام ابیها هستند 

اینجا زنی باید باشد در مقام قلب 

قلب باید آنچه در مقام جمع الجمعی دریافت می شود تفصیل دهد 

برای به تعین یافتن وجود ام ابیها لازم است چرا که او قابل است 

این حقایق باید به واسطه قلب او تفصیل یابد و در عالم تجلی پیدا کند ....

آری ایشان پناه می برند به اسم الله ،جامع جمیع اسماء فَقُلْتُ لَهُ اُعیذُک بِاللَّهِ

آنچه که ضعف را در بدن پیامبر ایجاد کرده مقام هویت مطلقه احدیت ذات در وجود مبارک حضرت است که در بدن جسمانی حضرت ضعف را ایجاد کرده ،

{باید یک زن وجود داشته باشد که واسطه باشد بین عقل پیغمبر و موجودات عالم که بتواند با عقل پدرش یک اتحاد تام پیدا کند، نور را از پدرش بگیرد و بعد تنزل بدهدبه مرتبه قلب خودش و بعد این اسماء را باز کند و بعد از این که باز کرد اینها را به مرتبه طبیعت تنزل بدهد و موجودات را بیافریند.  از قلب حضرت زهرا همه موجودات پدید آمده اند. لذا مادر همه ما و همه موجودات حضرت زهرا سلام الله علیها هستند.

 

لذا معلوم می شود که حضرت زهرا فضیلتی دارد که لولاک فاطمه و ما خلقنا لکم.  این طور نیست که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مقامش از پیغمبر بالاتر هست نه این طور نیست. نه اینکه پیغمبر اکرم مرتبه قلب را نداشته باشد که بگوییم نقص دارد. دارد ولی تحت شعاع نور عقلش هست لذا قلب نمی تواند خیلی در رسول خدا فعالیت کند. پیغمبر اکرم قرآن را که نازل کرد می فرماید نزله علی قلبک.  بر قلب پیغمبر نازل شد

که تا عالم طبیعت هست این مدیون حضرت زهرا ست لذا می فرماید اگر او نبود شما را خلقتان نمی کردم، اگر او نبود، شما ها در مرتبه عقل هستید. پیغمبر و علی (ع) در مرتبه عقل هستند بنابراین همان جا می ماند. شما فرض کنید نطفه در بدن مرد بماند دیگر بچه که نمی شود باید وارد رحم زن شود تا متکثر شود.

این هم همین است باید نور الله از عقل اول وارد رحم قلب فاطمه شود تا در آنجا متکثر شود و عالم پدید بیاید. حضرت زهرا این دو خصوصیت خودش را یعنی خصوصیت عقل بودن و قلب بودن، این دوتا را در اولاد خودش قرار داد یعنی در یازده امامی که اولاد او هستند این دو مقام را درهمه آن یازده نفر قرار داد بنابراین همه آن یازده امام هم در مقام عقل هستند و هم در مقام قلب. به عبارت دیگر اینها در مقام عقلشان یوم الجمع هستند و در مقام قلبشان لیلة القدر هستند. اینها در مقام عقلشان کتاب مکنون هستند و در مقام قلبشان کتاب مبین هستند. در مقام عقلشان قرآن هستند یعنی جمع و در مقام قلبشان فرقان هستند یعنی متفرق. در مقام عقلشان علی هستند و در مقام قلبشان فاطمه هستند.}(1)

 پس علت ایجاد این ضعف این حقیقت می تواند باشد .

برمیگردیم به حدیث شریف کساء

فَقُلْتُ لَهُ اُعیذُک بِاللَّهِ یا اَبَتاهُ مِنَ الضُّعْفِ

فَقَالَ یا فاطِمَةُ ایتینی بِالْکساَّءِ الْیمانی فَغَطّینی بِهِ فَاَتَیتُهُ بِالْکساَّءِ 

الْیمانی فَغَطَّیتُهُ بِهِ وَصِرْتُ اَنْظُرُ اِلَیهِ وَاِذا وَجْهُهُ یتَلاَلَؤُ کاَنَّهُ الْبَدْرُ

فی لَیلَةِ تَمامِهِ وَکمالِهِ

 بِالْکساَّءِ الْیمانی

رسول الله کساء یمانی را از ام ابیها طلب می کند 

حقیقت این کساء یمانی چیست ؟

اثر وجودی این کساء یمانی چیست که وقتی ام ابیها 

فَغَطَّیتُهُ بِهِ وَصِرْتُ اَنْظُرُ اِلَیهِ وَاِذا وَجْهُهُ یتَلاَلَؤُ کاَنَّهُ الْبَدْرُ

فی لَیلَةِ تَمامِهِ وَکمالِهِ

اثر این کساء را در وجه پدر خود می بیند که 

یتَلاَلَؤُ کاَنَّهُ الْبَدْرُ

فی لَیلَةِ تَمامِهِ وَکمالِهِ

آقا رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم در مقام عقل ، نور الله از عقل اول باید وارد رحم قلب فاطمه شود تا در آنجا متکثر شود

إنّا انزلناهُ فی لیلة القدر

این نور باید از یوم الجمع عقل به قلب فاطمه زهرا سلام الله علیها که لیلة القدر است بتابد و در آنجا مانند منشوری این نور را تجزیه کرده تا عالم آفرینش پدیدار و تدبیر شود ....

آری خانمفاطمه زهرا سلام الله علیها 

 وَصِرْتُ اَنْظُرُ اِلَیهِ

با نگاهش .....

یتَلاَلَؤُ کاَنَّهُ الْبَدْرُ

البدر 

( ابجد صغیر البدر =21 = ابجد صغیر زهرا )

( ابجد وضعی البدر =39=ابجد وضعی بینات علی)

در این نگاه حضرت زهرا با پدرشان اتحادی برقر ار می کنند ، ام ابیها .......

البدر را در وجه پدرش نظاره می کند ....

************************************

آری حقیقت کساء یمانی .....

(ابجد کبیر "الکساء الیمانی" =255 ) 200 +55 که 55 ابجد وضعی بینات فاطمه است ،

الکساء الیمانی تجلی فاطمه است ، 

اسرار و رابطه کساء یمانی با بسم الله الرحمن الرحیم چیست ؟

ابجد کبیر " کسا یمانی =192 = ابجد " امام علی"

کساء یمانی همان حقیقت ولایت علی ابن ابیطالب است 

مقام جمعی بسم الله الرحمن الرحیم که تمام حقیقت قرآن درون آن نهفته است ،

تمام حقیقت قرآن و نور قرآن تحت این کساء جمع اند ،

بسم الله الرحمن الرحیم همان کساء یمانی است 

چرا که 19 حرف دارد " ب س م ا ل ل ه ا ل ر ح م ن ا ل ر ح ی م "

و پنج  تنی که زیر این کساء یعنی بسم الله الرحمن الرحیم جمع اند نیز جمعا ( در مقام جمعی ) 19 حرف دارند :

(م ح م د ، ع ل ی ، ف ا ط م ه ، ح س ن ، ح س ی ن )

آری 19 حرف 

این دو عدد 19 

این اتحاد را می رساند 

یک حقیقت واحد ........

*****************************

ابجد وضعی " الکساء الیمانی "= 102 = ابجد وضعی بینات " توحید " = کبیر بینات " علی "

علی ظاهر است و زهرا باطن 

اما باطنا فی ظهوره و یا ظاهرا فی بطونه 

فالحقّ عیْن ما ظهر فی حال بطونه وَ عیْن ما بطن فی حال ظهورِه

الاول و الاخر و الظاهر و الباطن همه یک حقیقتند 

در ذات همه هو است 

مقام اطلاق است .....

وَ یَا بَاطِناً لَیْسَ یَخْفَى‏ وَ یَا ظَاهِراً لَیْسَ یُرَى یَا مَوْصُوفاً لاَ یَبْلُغُ بِکَیْنُونَتِهِ مَوْصُوفٌ وَ لاَ حَدٌّ مَحْدُودٌ....

 ________________________

(1): مقامات حضرت زهرا سلام الله علیها علامه مروجی سبزواری

  • ** حمعسق*
۰۳
ارديبهشت

** حقیقت لیلة القدر **

به عقل می گویند روز، به نفس می گویند شب. بحث لیلة القدر در اینجا برایتان حل شود. به عقل می گویند روز، یوم الجمع. قلب یا نفس را می گویند شب. لیله. جبرئیل، لیلة القدر هست. عقل اول، یوم الجمع هست. یوم می گویند چون که در روز یک نور واحد می تابد. وحدت است. وحدت را ازش تعبیر می کنند به روز یا یوم. این نور به جبرئیل می تابد ازش متکثر می شود. این تکثر چون چیز خوبی نیست ازش تعبیر می کنند به شب.

کثرت خوب نیست وحدت خوب هست. وحدت چون با خدا سنخیت دارد لذا به آن گفته اند نور، روز و یوم و یوم الجمع هم هست. یعنی آن نوری که جمع هست همه اسماء خدا در آن جمع هست. اما این نور که می تابد به جبرئیل، جبرئیل متکثرش می کند. و لذا جبرئیل را می گویند لیلة القدر. شب به او می گویند. شب عدم نور هست. روز وجود نور هست. چون نور واحد در عقل اول وجود دارد به آن گفته اند روز. اما وقتی که این می آید به جبرئیل می خورد آن وحدت خودش را از دست می دهد. لذا وحدت وجود ندارد، عدم وحدت ست، عدم با شب تناسب دارد. کثرت نبودن وحدت هست از این جاست که به جبرئیل می گوییم لیلة القدر. 

حالا عقل خود پیغمبر یوم الجمع هست. یعنی با عقل اول اتحاد پیدا کرده، عقل پیغمبر روز است روز. در آنجا نور الله به عقل اول خورده و این نور روز هست چون در روز نور وجود دارد و چون همه ی اسماء خدا جمع هست پس عقل پیغمبر می شود یوم الجمع. از آن طرف چون مقام عقل خیلی فعال نیست. پیغمبر لیلة القدر نیست قلب کارایی ندارد.

اینجا کار حضرت زهرا ست که چون عقلش قوت پیدا کرده با عقل پدرش، هم نفس خیلی قوت پیدا کرده با جبرئیل اتحاد پیدا کرده، بنابراین حضرت زهرا هم یوم الجمع هست و هم لیل القدر. بنابراین نور الله بر عقل فاطمه تابیده و این عقل را روشن کرده شده روز و چون آن نوری که به عقل فاطمه خورده جامع جمیع اسماء هست همه اسماء را به یک وجود واحد دارد عقل فاطمه می شود یوم الجمع از آنجا می تاباند به قلب خودش می شود لیل القدر چون در قلب فاطمه زهرا دیگر وحدت وجود ندارد. کثرت وجود دارد کثرت عدم وحدت است. عدم برآن حاکم هست لذا این که می گوید انا انزلناه فی لیلة القدر.

ما نازل کردیم قرآن را در شب قدر. می شه دو جور تفسیرش کنیم: ما نازلش کردیم از عقل اول به مقام جبرئیل که جبرئیل شب هست. یا بگو نازلش کردیم از عقل پیغمبر به قلب فاطمه. قرآن را در لیلة القدر از عقل کل فرقی نمی کند چون عقل پیغمبر همان عقل کل هست از آنجا نازلش کردیم بر قلب فاطمه، آن قلب می شود لیلة القدر. فاطمه زهرا درمقام قلب هست. اگر شنیده اید بر قلب امام زمان آن هم عیب ندارد. پس بنابراین فاطمه زهرا از جهت عقلی، عقل اول است، عقل کل هست و از جهت قلبی، لیلة القدر می شود. حالا چون نور واحد الله بر قلب فاطمه زهرا نازل می شود و متکثر می شود، عالم آفرینش پدید می آیند و وقتی که پدید آمدند دیگه عالم پیدا می شود و غرض خدا برآورده می شود که می خواست فیض وجود به آخرین مرتبه خودش برسد که تا عالم طبیعت هست این مدیون حضرت زهرا ست لذا می فرماید اگر او نبود شما را خلقتان نمی کردم، اگر او نبود، شما ها در مرتبه عقل هستید. پیغمبر و علی (ع) در مرتبه عقل هستند بنابراین همان جا می ماند.شما فرض کنید نطفه در بدن مرد بماند دیگه بچه که نمی شود باید واحد رحم زن شود تا متکثر شود، کثیر شود. این هم همین است باید نور الله از عقل اول وارد رحم قلب فاطمه شود تا در آنجا متکثر شود و عالم پدید بیاید.

حضرت زهرا این دو خصوصیت خودش را یعنی خصوصیت عقل بودن و قلب بودن، این دوتا را در اولاد خودش قرار داد یعنی در یازده امامی که اولاد او هستند این دو مقام را درهمه آن یازده نفر قرار داد بنابراین همه آن یازده امام هم در مقام عقل هستند و هم در مقام قلب. به عبارت دیگر اینها در مقام عقلشان یوم الجمع هستند و در مقام قلبشان لیل القدر هستند. اینها در مقام عقلشان کتاب مکنون هستند و در مقام قلبشان کتاب مبین هستند. در مقام عقلشان قرآن هستند یعنی جمع و در مقام قلبشان فرقان هستند یعنی متفرق. در مقام عقلشان علی هستند و در مقام قلبشان فاطمه هستند. بنابراین اولاد حضرت زهرا این ارث را از مادرشان برده اند. عقل را و قلب را. که اینها از طرفی در مرتبه عقل کل و عقل اول هستند و اتحاد تام با عقل پیغمبر و عقل کل دارند هر دوتایش یکی هست. از لحاظ قلبی در مقام مادرشان هستند لذا این که گفتیم انا انزلناه فی لیلة القدر. قرآن را در لیلة القدر نازل کردیم یعنی قلب امام زمان آن هم عیب ندارد چون امام زمان در مقام قلب هست مقام قلب هم دارد. و بنابراین اینکه اینها هستند این یازده نفر باید باشند. شما ببینید در کنار حضرت علی حضرت زهرا هست. اگر حضرت زهرا نمی بود حضرت علی نمی توانست به تنهایی عالم را تدبیر کند. چون عرض کردم عقل هست دیگر نمی توانست باز کند این نور را. باید در کنارش فاطمه باشد که این نور از عقل علی به قلب فاطمه بتابد تا بعد از یوم الجمع عقل علی به لیلة القدر قلب فاطمه بتابد در آنجا آن نور متجزی شود، جدا شود تا عالم آفرینش پدیدار شود و تدبیر شود. بعد از حضرت فاطمه زهرا دیگر دو نفر نیستند علی و فاطمه نیستند. امام حسن هم در مقام عقل هست هم در مقام قلب. امام حسین هم در مقام عقل هست هم درمقام قلب. امام حسن در مقام عقلش نور الله را می گیرد می تاباند به قلبش، قلب آن را باز می کند تجزیه می کند، عالم طبیعت خلق می شود ایجاد می شود تدبیر می شود به همین ترتیب تا اولاد دیگر.

این روایت لولاک می خواهد بگوید که حضرت زهرا در مقام قلب هست.

*******************************************************************************************

پیاده شده از فایل صوتی مقامات حضرت زهرا سلام الله علیها

علامه حمید رضا مروجی سبزواری حفظه الله

http://meraatezat.blog.ir/post/142/حقیقت-لیلة-القدر

  • ** حمعسق*
۰۱
فروردين

** بسم رب الزهراء **

  برای یافتن اسرار مقام قلب ، اعداد " قلب " را بررسی می کنیم :

  ابجد کبیر " قلب =132

 ابجد صغیر " قلب "= 12    ،   21= ابجد صغیر " زهرا " ( فتدبر.....)

ابجد وضعی " قلب "=33 = ابجد وضعی زهرا 

 ابجد کبیر " بسیط قلب =255 و 55 = ابجد وضعی بینات فاطمه ، بسیط قلب تجلی فاطمه است......

ابجد صغیر بسیط قلب = 27 = ابجد صغیر " فاطمه "

ابجد وضعی بسیط قلب = 66 = ابجد کبیر الله = ابجد  وضعی " امام علی" علیه السلام

ابجد کبیر بینات قلب =123

ابجد صغیر بینات قلب =15

ابجد وضعی بینات قلب =33 = ابجد وضعی زهرا و ام ابیها

 ابجد کبیر نام مبارک زهرا سلام الله علیها = 213 و ابجد کبیر قلب و بینات قلب همین اعداد ولی منقلب شده اعداد 1و 2و 3 است .

*******************************

ابجد کبیر " القلب " = 163 = ابجد کبیربینات " فاطمه "

ابجد صغیر القلب =19

ابجد وضعی القلب = 46 =ابجد صغیر بسیط " طاهره "

******************************

دعای جوشن کبیر :یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ یَا طَبِیبَ الْقُلُوبِ یَا مُنَوِّرَ الْقُلُوبِ یَا أَنِیسَ الْقُلُوبِ 

زیارت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام : السلام علی میزانَ الاعمال وَ مُقلب الاحوال وسیف ذی الجلال...

«یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ»

در اعمال مسجد سهله می خوانیم :یا سَیِّداهُ یا مَوْلاهُ یا غِیاثاهُ، اَسْئَلُکَ بِکُلِّ اسْم سَمَّیْتَ بِهِ نَفْسَکَ، اَوِ اسْتَاْثَرْتَ بِهِ فی عِلْمِ الْغَیْبِ عِنْدَکَ، اَنْ تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاَنْ تُعَجِّلَ فَرَجَنَا السّاعَةَ، یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَالأْبْصارِ، یا سَمیعَ الدُّعآءِ،

زیارت آل یاسین :اللَّـهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ اَنْ تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّد نَبِیِّ رَحْمَتِکَ، وَکَلِمَةِ نوُرِکَ، وَاَنْ تَمْلاَ قَلْبی نوُرَ الْیَقینِ، وَصَدْری نوُرَ الأیمانِ، وَفِکْری نوُرَ النِّیّاتِ، وَعَزْمی نوُرَ الْعِلْمِ، وَقُوَّتی نوُرَ الْعَمَلِ، وَلِسانی نوُرَ الصِّدْقِ، وَدینی نوُرَ الْبَصآئِرِ مِنْ عِنْدِکَ، وَبَصَری نوُرَ الضِّیآءِ، وَسَمْعی نوُرَ الْحِکْمَةِ، وَمَوَدَّتی نوُرَ الْمُوالاةِ لِمُحَمَّد وَآلِهِ عَلَیْهِمُ السَّلامُ، حَتّی اَ لْقاکَ وَقَدْ وَفَیْتُ بِعَهْدِکَ وَمیثاقِکَ،

****************************************  

بسم الله الرحمن الرحیم*

(رسول خدا یک بُعد جمعی و یک بُعد تفریقی(یک بُعد وحدت و یک بُعد کثرت)داشتند.بُعد وحدتشان عقلشان و بُعد کثرتشان قلبشان است.حقایقی را که از عقل اول و خدا میگیرند در قلبشان تفصیل پیدا میکند،منتها چون قلب رسول خدا در تحت شعاع عقل است و عقل در ایشان فوق العاده قوی است،بنابراین آنطور که باید مقام قلب فعّال نیست و مقام قلب ایشان که همان مقام جبرئیلی وجود ایشان است،یک تجسّمی در خارج پیدا کرده است که حضرت زهرا شده است.
حضرت زهرا سلام الله علیها تجسّم یافته مقام قلب پیغمبر اکرم هستند،تجسّم یافته یعنی به جسمیّت درآمده است،یعنی قلب پیغمبر اکرم در بیرون وجود خودشان جسمیّت پیدا کرده است،اینست که حقایقی را که پیغمبر اکرم میگیرند،اینها را در قلب حضرت زهرا نازل میکنند و قلب حضرت زهرا این حقایق را متکثرشان میکند.
از اینجا مسئله اُمّ ابیها که حضرت زهرا را میگویند،معلوم میشود.در عربی به مادر اُم میگویند،امّا اصل اُم به معنای مرجع است،یعنی آن موجودی که،یک موجود دیگر به او رجوع میکند و قصدش از این رجوع تکمیل است،به طور مثال بچّه در زمانی که حاجت دارد به مادرش رجوع میکند،برای اینکه مادر او را تکمیل بکند،اگر گرسنه است،شیرش بدهد،اگر تشنه است به او آب بدهد،بنابراین به مادر اُم میگویند،یعنی محلّ رجوع طفل و البتّه عرض کردم در رجوع تکمیل هم است.

به حضرت زهرا اُمّ ابیها(مادر پدرش) گفته شده است،این در ظاهر یک یک معنا و در باطن معنای دیگری دارد،در ظاهر یعنی زمانی که حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها از دنیا رفتند،امورات پیغمبر را حضرت زهرا اداره میکردند،مثل اینکه مردی عیالش فوت بکند و دخترش از او مراقبت بکند،غذایش را بپزد،خانه اش را مرتّب نگه دارد و... از این جهت دختر مانند مادر میماند.امّا معنای باطنیش اینست که وقتی قرآن بر رسول اکرم نازل میشود،یک حقیقت قرآنی بر او نازل میشود،چون قلب خودش آنطور که باید فعّال نیست نمیتواند حقیقت قرآنی را باز بکند،به ناچار به قلب حضرت زهرا رجوع میکند،و در قلب حضرت زهرا نازلش میکند،یعنی از یوم الجمع به به لیلة القدر نازل میشود.عقل پیغمبر یوم الجمع و قلب حضرت زهرا لیلة القدر است.
عقل را یوم الجمع و قلب را لیلة القدر میگویند.وقتی یک حقیقت قرآنی یا مجموع قرآن که بر عقل پیغمبر نازل شد،پیغمبر اکرم باید بر قلب حضرت زهرا رجوع بکند و حقیقت قرآنی را بر قلب او نازل بکند و قلب حضرت زهرا این حقیقت قرآنی را باز و تفصیل و تفریقش بکند.
اینکه میفرماید:(هود آیه ۱)
کِتَابٌ أُحْکِمَتْ آیَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ
کتابی که آیاتش محکم شد،بعد آیاتش تفصیل پیدا کرد.
آنجا که محکم شد یعنی در عقل اوّل(عقل پیغمبر) است و آنجا که تفصیل پیدا کرد یعنی در قلب فاطمه زهرا است.

از مقام الله یک نور واحد بر عقل پیغمبر می آید که جامع همه اسماالله است،اگر خود پیغمبر به تنهایی می بود،این دیگر از اینجا پائین تر نمی آمد و همانجا میماند و عالم پدید نمی آمد،این نور بر قلب زهرا وارد میشود و او متفرق و متکثرش میکند،اسماء را از هم جدا میکند و بعد این اسماء را به عالم نزول میدهد و طبیعت به وجود می آید.

همچنین در مسئله قرآن،حقیقت قرآن بر عقل پیغمبر نازل میشود،اینجا باید این را از عقل خودش بر قلب خودش نازل بکند،منتها قلب خودش تحت الشعاع است.ولی قلب خودش تجسّم خارجی دارد که حضرت زهرا است،قلب حضرت زهرا متکثرش میکند،تبدیل به سوره ه ها و آیات متعدّد میکند،تبدیل به الفاظ متعدّد میکند و بعد قرآن پدید می آید.
قلب حضرت زهرا قلب خود پیغمبر است،منتها قلبی که که تجسّم یافته اش در بیرون است.

***********************************

حضرت فاطمه زهرا هم همان قلب تجسّم یافته پیغمبر اکرم است،هر دو یک حقیقت واحد هستند.
می فرمایند:
فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی
فاطمه بضعه ای از من یا بعضی از من است یا جزئی از من است،مرتبه ای از من است،پرتویی از من است،فاطمه زهرا مرتبه قلب پیغمبر اکرم است.
سِرِّ این مطلب هم در صلوات بر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ
اینجا روشن میشود،که خدایا از تو میخواهم به حقّ فاطمه و پدرش،حضرت فاطمه مرکز قرار داده شده است(فاطمه و پدرش)(فاطمه و شوهرش)(فاطمه و دو پسرش)حضرت فاطمه زهرا در مرکز است و آنها در اطراف هستند،آنها در محیط دایره هستند و حضرت فاطمه زهرا در مرکز دایره است،چون همه شان به حضرت فاطمه زهرا نیاز دارند،هم پیغمبر اکرم نیاز دارند،چون حضرت زهرا مقام قلبشان هستند،هم حضرت علی علیه السلام نیاز دارند و هم امام حسن و امام حسین به فاطمه زهرا نیاز دارند،بعد میفرمایند:
وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها
سِرّی که در وجود حضرت زهرا به ودیعه نهاده شده است،این سِر همان حقیقت واحد الله است که این حقیقت واحد الله جامع همه اسماءالله است،در قلب حضرت زهرا وارد شده است و قلب حضرت زهرا این را بازش میکند.
به عبارت دیگر
وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها
حقیقت قرآنی است،که در قلب حضرت زهرا وارد شده است و حضرت زهرا این را بازش میکند،همانطور که این حقیقت واحد الله را باز و به اسماء متکثر تبدیل میکند و موجودات دنیا را پدید می آورد،همچنین حقیقت واحد قرآنی را باز میکند و به سوره ها و آیات و الفاظ های متعدّد تقسیم میکند،اینست آن سِرّی که در حضرت زهرا به ودیعه نهاده شده است،آن سِر یا حقیقت واحد الله است و یا حقیقت واحد قرآن است،فرقی نمیکند.
این آیه را هم عرض بکنم،معنای باطنیش معلوم بشود:(نساء آیه ۳۴)
الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَیْبِ
میفرمایند:مردان قوام زنان هستند،یعنی نگهدار زنان هستند،عقل نگهدارنده نفس است،عقل اوّل نگهدارنده جبرئیل است،چون جبرئیل معلول عقل اوّل است،جبرئیل پرتویی از عقل اوّل است.
بنابراین عقل اوّل،مظهرش در عالم طبیعت مرد است و جبرئیل که همان قلب عالم است،مظهرش در عالم طبیعت زن است.
این که میگویند:
الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ
یعنی عقل نگهدارنده نَفْس است،یا مرد نگهدارنده زن است،فرقی نمیکند.) (1)

*********************************************

1: پیاده شده از فایل صوتی مقامات حضرت زهرا سلام الله علیها "علامه حمید رضا مروجی سبزواری "http://meraatezat.blog.ir/

  • ** حمعسق*