عرفان ابجد،اسرار حروف و اعداد در قرآن کریم

واکاوی اسرار و حقایق نهفته در حروف ابجد و اعداد

عرفان ابجد،اسرار حروف و اعداد در قرآن کریم

واکاوی اسرار و حقایق نهفته در حروف ابجد و اعداد

عرفان ابجد،اسرار حروف و اعداد در قرآن کریم

هو العلیم
*************

عالم علم انباشته روی هم است.
و چه اسرار نهان که در حروف و اعداد نهفته است و تنها عاکفان کوی دوست و عارفان وادی عشق به محبوب اذن ورود به این معدن خفیّ دارند.

اینها که در این وبلاگ بر قلم می رانم یافته هایی است برای ره جویان عالم ملکوت ؛
باشد که خود، راهگشای شیفتگان عرفان ابجد گردد و آنها را به وادی پر رمز و راز این علم ناشناخته بکشاند.

******************
**حمعسق**

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ابجد عقل اول» ثبت شده است

۰۳
ارديبهشت

** حقیقت لیلة القدر **

به عقل می گویند روز، به نفس می گویند شب. بحث لیلة القدر در اینجا برایتان حل شود. به عقل می گویند روز، یوم الجمع. قلب یا نفس را می گویند شب. لیله. جبرئیل، لیلة القدر هست. عقل اول، یوم الجمع هست. یوم می گویند چون که در روز یک نور واحد می تابد. وحدت است. وحدت را ازش تعبیر می کنند به روز یا یوم. این نور به جبرئیل می تابد ازش متکثر می شود. این تکثر چون چیز خوبی نیست ازش تعبیر می کنند به شب.

کثرت خوب نیست وحدت خوب هست. وحدت چون با خدا سنخیت دارد لذا به آن گفته اند نور، روز و یوم و یوم الجمع هم هست. یعنی آن نوری که جمع هست همه اسماء خدا در آن جمع هست. اما این نور که می تابد به جبرئیل، جبرئیل متکثرش می کند. و لذا جبرئیل را می گویند لیلة القدر. شب به او می گویند. شب عدم نور هست. روز وجود نور هست. چون نور واحد در عقل اول وجود دارد به آن گفته اند روز. اما وقتی که این می آید به جبرئیل می خورد آن وحدت خودش را از دست می دهد. لذا وحدت وجود ندارد، عدم وحدت ست، عدم با شب تناسب دارد. کثرت نبودن وحدت هست از این جاست که به جبرئیل می گوییم لیلة القدر. 

حالا عقل خود پیغمبر یوم الجمع هست. یعنی با عقل اول اتحاد پیدا کرده، عقل پیغمبر روز است روز. در آنجا نور الله به عقل اول خورده و این نور روز هست چون در روز نور وجود دارد و چون همه ی اسماء خدا جمع هست پس عقل پیغمبر می شود یوم الجمع. از آن طرف چون مقام عقل خیلی فعال نیست. پیغمبر لیلة القدر نیست قلب کارایی ندارد.

اینجا کار حضرت زهرا ست که چون عقلش قوت پیدا کرده با عقل پدرش، هم نفس خیلی قوت پیدا کرده با جبرئیل اتحاد پیدا کرده، بنابراین حضرت زهرا هم یوم الجمع هست و هم لیل القدر. بنابراین نور الله بر عقل فاطمه تابیده و این عقل را روشن کرده شده روز و چون آن نوری که به عقل فاطمه خورده جامع جمیع اسماء هست همه اسماء را به یک وجود واحد دارد عقل فاطمه می شود یوم الجمع از آنجا می تاباند به قلب خودش می شود لیل القدر چون در قلب فاطمه زهرا دیگر وحدت وجود ندارد. کثرت وجود دارد کثرت عدم وحدت است. عدم برآن حاکم هست لذا این که می گوید انا انزلناه فی لیلة القدر.

ما نازل کردیم قرآن را در شب قدر. می شه دو جور تفسیرش کنیم: ما نازلش کردیم از عقل اول به مقام جبرئیل که جبرئیل شب هست. یا بگو نازلش کردیم از عقل پیغمبر به قلب فاطمه. قرآن را در لیلة القدر از عقل کل فرقی نمی کند چون عقل پیغمبر همان عقل کل هست از آنجا نازلش کردیم بر قلب فاطمه، آن قلب می شود لیلة القدر. فاطمه زهرا درمقام قلب هست. اگر شنیده اید بر قلب امام زمان آن هم عیب ندارد. پس بنابراین فاطمه زهرا از جهت عقلی، عقل اول است، عقل کل هست و از جهت قلبی، لیلة القدر می شود. حالا چون نور واحد الله بر قلب فاطمه زهرا نازل می شود و متکثر می شود، عالم آفرینش پدید می آیند و وقتی که پدید آمدند دیگه عالم پیدا می شود و غرض خدا برآورده می شود که می خواست فیض وجود به آخرین مرتبه خودش برسد که تا عالم طبیعت هست این مدیون حضرت زهرا ست لذا می فرماید اگر او نبود شما را خلقتان نمی کردم، اگر او نبود، شما ها در مرتبه عقل هستید. پیغمبر و علی (ع) در مرتبه عقل هستند بنابراین همان جا می ماند.شما فرض کنید نطفه در بدن مرد بماند دیگه بچه که نمی شود باید واحد رحم زن شود تا متکثر شود، کثیر شود. این هم همین است باید نور الله از عقل اول وارد رحم قلب فاطمه شود تا در آنجا متکثر شود و عالم پدید بیاید.

حضرت زهرا این دو خصوصیت خودش را یعنی خصوصیت عقل بودن و قلب بودن، این دوتا را در اولاد خودش قرار داد یعنی در یازده امامی که اولاد او هستند این دو مقام را درهمه آن یازده نفر قرار داد بنابراین همه آن یازده امام هم در مقام عقل هستند و هم در مقام قلب. به عبارت دیگر اینها در مقام عقلشان یوم الجمع هستند و در مقام قلبشان لیل القدر هستند. اینها در مقام عقلشان کتاب مکنون هستند و در مقام قلبشان کتاب مبین هستند. در مقام عقلشان قرآن هستند یعنی جمع و در مقام قلبشان فرقان هستند یعنی متفرق. در مقام عقلشان علی هستند و در مقام قلبشان فاطمه هستند. بنابراین اولاد حضرت زهرا این ارث را از مادرشان برده اند. عقل را و قلب را. که اینها از طرفی در مرتبه عقل کل و عقل اول هستند و اتحاد تام با عقل پیغمبر و عقل کل دارند هر دوتایش یکی هست. از لحاظ قلبی در مقام مادرشان هستند لذا این که گفتیم انا انزلناه فی لیلة القدر. قرآن را در لیلة القدر نازل کردیم یعنی قلب امام زمان آن هم عیب ندارد چون امام زمان در مقام قلب هست مقام قلب هم دارد. و بنابراین اینکه اینها هستند این یازده نفر باید باشند. شما ببینید در کنار حضرت علی حضرت زهرا هست. اگر حضرت زهرا نمی بود حضرت علی نمی توانست به تنهایی عالم را تدبیر کند. چون عرض کردم عقل هست دیگر نمی توانست باز کند این نور را. باید در کنارش فاطمه باشد که این نور از عقل علی به قلب فاطمه بتابد تا بعد از یوم الجمع عقل علی به لیلة القدر قلب فاطمه بتابد در آنجا آن نور متجزی شود، جدا شود تا عالم آفرینش پدیدار شود و تدبیر شود. بعد از حضرت فاطمه زهرا دیگر دو نفر نیستند علی و فاطمه نیستند. امام حسن هم در مقام عقل هست هم در مقام قلب. امام حسین هم در مقام عقل هست هم درمقام قلب. امام حسن در مقام عقلش نور الله را می گیرد می تاباند به قلبش، قلب آن را باز می کند تجزیه می کند، عالم طبیعت خلق می شود ایجاد می شود تدبیر می شود به همین ترتیب تا اولاد دیگر.

این روایت لولاک می خواهد بگوید که حضرت زهرا در مقام قلب هست.

*******************************************************************************************

پیاده شده از فایل صوتی مقامات حضرت زهرا سلام الله علیها

علامه حمید رضا مروجی سبزواری حفظه الله

http://meraatezat.blog.ir/post/142/حقیقت-لیلة-القدر

  • ** حمعسق*
۲۹
بهمن

** بسم الله العلیم **

____________

   در آیات سوره  اسرار آمیز کهف دو آیه 17 و 18 اسراری نهفته است ،  وَ إِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَ ما یَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْکَهْفِ ، خطاب الهی فرا می رسد که فَأْوُوا إِلَى الْکَهْفِ ، بارالها بعد از عزلت از خلق ما را به سوی پناهگاه ولایت خواندی . بارالها خود یاریمان فرما تا بتوانیم اسرار پناهگاه ولایت را دریابیم .........

وَ تَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَت تَّزَاوَرُ عَن کَهْفِهِمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَ إِذَا غَرَبَت تَّقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَ هُمْ فىِ فَجْوَةٍ مِّنْهُ ذَلِکَ مِنْ ءَایَاتِ اللَّهِ مَن یهَدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَن یُضْلِلْ فَلَن تجَدَ لَهُ وَلِیًّا مُّرْشِدًا(17)

وَ تحَسَبهُمْ أَیْقَاظًا وَ هُمْ رُقُودٌ وَ نُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَ ذَاتَ الشِّمَالِ وَ کلَبهُم بَسِطٌ ذِرَاعَیْهِ بِالْوَصِیدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَیهْمْ لَوَلَّیْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَ لَمُلِئْتَ مِنهْمْ رُعْبًا(18)

مولای من اسرار ذات المین و ذات الشمال  در این دو آیه حکایت از چه می کند ؟؟

 

و تری الشمس....

اعداد الشمس عبارتند از:

  ابجد کبیر شمس = 400 ، این عدد در عالم خلق روشن کننده است .

ابجد صغیر شمس = 28= ابجد صغیر طاهره 

ابجد صغیر بسیط  " الشمس " =92 =وضعی بسیط " یمین " =ابجد کبیر " محمد " = ابجد وضعی بسیط " احمد "

ابجد صغیر بسیط " شمس " =66 = ابجد کبیر " الله "=ابجد صغیر بسیط " القمر "= ابجد وضعی " امام علی " = ابجد وضعی بینات " احمد "= ابجد صغیر بسیط " امام " =ابجد وضعی " عقل اول "

ابجد صغیر بینات " شمس " = 38= ابجد صغیر بسیط "زهرا "=ابجد وضعی " علی "=ابجد وضعی " محمد "= ابجد وضعی بینات " مهدی " = ابجد صغیر اباعبدالله .

ابجد وضعی بینات " الشمس " =114=ابجد وضعی " حضرت محمد "= ابجد کبیر بینات "طاهره "= ابجد کبیر بسیط " وجود" = بسیط " آب"

***************************************************************

حقیقت الشمس در عالم عقل وجود مبارک خاتم النبین حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم می باشد با توجه به عدد 92پیامبر اکرم در عالم طبیعت " محمد " است ، اعداد ابجد کبیر ، عالم خلقیت است . ابجد وضعی بسیط  احمد با ابجد کبیر محمد یکی شده ، خداوند در معراج رسول الله را با نام احمد خطاب می کرد،  پیامبر در  معراج روحش به سوی عقل اول می رود .

در عقل اول که اسماء الله حضور دارند ،موجودات عالم به وجود واحد حضوردارند ، عقل پیغمبر هم جامع همه ی اسماء الله می شود ، عقل پیغمبر می شود ظل الله ، که در الله همه ی اسماء به وجودواحد حضور دارند.

حقیقت شمس در عقل اول موجود است ، او مظهر اسم النور است روشن کننده ،حقیقت شمس در وجود پیامبر است .

*******************************************************

اعداد عقل اول :

ابجد وضعی " عقل اول "=66=ابجد کبیر الله = ابجد صغیر بسیط " شمس " =66 = ابجد صغیر بسیط " القمر "= ابجد وضعی " امام علی " = ابجد وضعی بینات " احمد "= ابجد صغیر بسیط " امام "

ابجد صغیر " عقل اول "= 33= ابجد وضعی " زهرا "= ابجد وضعی " ام ابیها " ابجد وضعی بینات " طاهره "= ابجد وضعی " کهف "=ابجد وضعی " زینب "=33.

حضرت زهرا سلام الله علیها با عقل پدرش که همان عقل اول است اتصال پیدا کرده و اتحاد تام دارد ؛ از اینرو این اعداد یکی است که در عالم تجرد و عقل که ابجد وضعی نشان دهنده آن است حضرت زهرا سلام الله علیها و حضرت زینب سلام الله علیها در یک مقام اند و با عقل اول اتحاد تام دارند .پس در عالم عقل اسم زهرا و طاهره و ام ابیها و کهف یکی است . پناه گرفتن به کهف ولایت در عالم دنیا یعنی بتوانی در عالم عقل با این ذوات مقدسه اتحاد تام پیدا کنی و این است معنای توسل به ایشان .

***********************************************************

اعداد عقل :

ابجد کبیر " عقل " =200 = ابجد کبیر " امام حسن "

ابجد صغیر عقل =20 = ابجد صغیر " محمد " = ابجد وضعی بینات " کهف "

ابجد وضعی عقل =47=ابجد وضعی " حسین "= ابجد وضعی " فاطر "= ابجد وضعی " یمین "

ابجد صغیر بسیط " عقل "=46 =ابجد وضعی بینات " حسین "= ابجد صغیر بسیط " مهدی "= ابجد وضعی " فطر "= صغیر بسیط " مغرب "، ابجد کبیر حسین =246 = تجلی عقل است،

ابجد صغیر بینات " عقل "= 26 = ابجد صغیر " علی " = ابجد صغیر "یمین " ،= ابجد صغیر " فاطر "

ابجد وضعی بسیط " عقل "=103 =ابجد صغیر بسیط " اصحاب یمین "

با توجه به اعداد امام حسین علیه السلام و عقل و فاطر و ابجد وضعی بینات کهف یعنی حقیقت کهف در عالم عقل .در زیارت عاشورا  اباعبدالله علیه السلام را واسطه قرار می دهیم :

اَللّهُمَّ اجْعَلْنی عِنْدَکَ وَجیهاً بِالْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ فِی الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ 

این طلب در دنیا و آخرت برای این منظور است :

یا اَباعَبْدِاللَّهِ اِنّی اَتَقَرَّبُ اِلی اللَّهِ وَ اِلی رَسُولِهِ وَ اِلی امیرِالْمُؤْمِنینَ وَ اِلی فاطِمَةَ وَ اِلَی الْحَسَنِ وَ اِلَیْکَ بِمُوالاتِکَ

 یا اباعبدالله من باید به واسطه شما  تقرب پیدا کنم به مقام عقل که شما رسیدن به این مقام را در عالم خلق به ظهور رساندید که باید برای رسیدن به عالم عقل عاشورایی شد و کربلایی است و عطشی و فنا شدنی............

کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا............

**************************************************

اسرار کلمه * یمین *

ابجد کبیر " یمین "= 110 =ابجد کبیر " علی "

ابجد صغیر " یمین "=26 = ابجد صغیر " علی "

ابجد وضعی "یمین "= 47 = ابجد وضعی " حسین "= ابجد وضعی " فاطر " = ابجد وضعی " عقل " =صغیر بسیط " غدیر "

ابجد کبیر بسیط " یمین " = 218 = ابجد کبیر " علی ابن ابیطالب "

ابجد صغیر بسیط " یمین " =50 = ابجد وضعی " توحید "

ابجد وضعی بسیط " یمین " =92 =ابجد کبیر " محمد " = ابجد وضعی بسیط " احمد "

ابجد کبیر بینات " یمین " =108 =ابجد " حق "= ابجد وضعی " ذات الیمین "= ابجد وضعی " ذات الشمال " ←108 + 2 =110 = ابجد " علی" = ابجد " بحق "

ابجد صغیر بینات " یمین "=24 = ابجد صغیر " ام ابیها "

ابجد وضعی بینات " یمین " 45 = ابجد وضعی " فاطمه "

حق در عالم خلق ، یمین است و یمین ، یعنی علی در عالم خلق  و امام حسین علیه السلام در واقعه عاشورا با عقل اتحاد پیدا کرد .

**************************************

اعداد اصحاب الیمین : 

ابجد کبیر اصحاب الیمین =212 = ابجد کبیر بسیط " علی "= ابجد کبیر اسماعیل 

ابجد صغیر اصحاب یمین = 44 =ابجد صغیر بسیط " علی " = ابجد صغیر بینات " حضرت محمد ".

ابجد وضعی " اصحاب یمین "= 77 =ابجد وضعی بسیط " علی "

بسیط علی ، اصحاب یمین است ، 

ابجد کبیر بسیط اصحاب " یمین " =547 "

ابجد صغیر بسیط " اصحاب یمین " =103 =ابجد وضعی بسیط " عقل "

ابجد وضعی بسیط " اصحاب یمین " =187 

ابجد کبیر بینات " اصحاب یمین " =335 = 200+ 135 ( ابجد فاطمه ) اصحاب یمین تجلی فاطمه است .

ابجد صغیر بینات " اصحاب یمین " =59 = ابجد کبیر " مهدی "

ابجد وضعی بینات " اصحاب یمین " =110 = ابجد کبیر " علی "

***************************************************

به آیات سوره کهف برمی گردیم :

ابجد کبیر " ذات الیمین " 1242 = ابجد کبیر " خیر الناصرین "= ابجد کبیر " مغرب "

ابجد صغیر " ذات الیمین "42 = ابجد صغیر بینات " المهدی " = ابجد "ماء"= ابجد وضعی بینات " القمر "

ابجد وضعی " ذات الیمین " = 108 = ابجد وضعی " ذات الشمال " = ابجد کبیر بینات " یمین "

صغیر بینات" ذات الیمین " = 65 =ابجد کبیر " دنیا " = ابجد وضعی " قیامت "

*قیامت عالم عقل است ، ابجد کبیر عالم خلق در دنیاست که حقیقت آن در عالم تجرد است و قیامت و ابجد وضعی نشان دهنده عالم عقل است و عالم اسماء الهی بطور جمع .* 

*عالم مثال ( ابجد صغیر ) صورت نازله عالم عقل و عالم تجرد ( ابجد وضعی ) است     و عالم ماده ( ابجد کبیر ) ظهورات حقایق مثالی است که در ماده جلوه می کند .*

*********************************************

ابجد صغیر " ذات الشمال " = 39 = ابجد وضعی بینات " علی" 

ابجد وضعی " ذات الشمال " = ابجد وضعی ذات الیمین =108 = ابجد کبیر حق 

اینکه ذات الیمین و ذات الشمال ابجد وضعی آنها یکی است و برابر با 108 ، ابجد کبیر حق ، یعنی حق در عالم دنیا حقیقتش در عالم عقل یکی است ، ذات الیمین و ذات الشمال در عالم عقل و تجرد یکسان است در عالم عقل همه اسماء جمع اند.

و در عالم مثال که ظهورات عالم ماده است در آنجا عالم قلب است که حقایق عالم عقل تفصیل می یابند ، ابجد صغیر عالم مثال و عالم قلب است ، که  ذات الیمین و ذات الشمال جدا می شوند .و حقایق عالم ماده از آن خزائن سرچشمه می گیرد .

**وَ تَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَت تَّزَاوَرُ عَن کَهْفِهِمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَ إِذَا غَرَبَت تَّقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ **

گردش خورشید به گرد ولایت آنان است ، و آنان هستند که مرکز پرگار دایره خورشید جهان آرایند ، که خورشید به دور غار آنان در طواف است ،طلوع و غروب خورشید را از روی غار اینها می گوید ، خورشید از سمت غار اینها بالا می رود و از سمت غار اینها پایین می آید ،یعنی خورشید گرد ولایت اینها می چرخد ، خورشیدی که همه ی عالم را روشن می کند ، خورشید به دور غار آنان در طواف است .

    ** نُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَ ذَاتَ الشِّمَالِ**

 یعنی ما اینها را چپ و راست می چرخانیم ،یعنی از خود هیچ حرکتی ندارند ، چرا که در مقام تجرید از فعل خویش مجرد شده اند ،و حرکت و سکونی برایشان نمانده ،و به فنای افعالی رسیده اند ، لذا ما ،آنان را به چپ و راست می گردانیم .در جهت حرکت خورشید از ذات الیمین به ذات الشمال .

در زیارت مخصوصه حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در روز غدیر آمده است :

وَاَنْتَ تَذُودُ بُهَمَ الْمُشْرِکینَ عَنِ النَّبِیِّ ذاتَ الْیَمینِ وَذاتَ الشِّمالِ،

 

  • ** حمعسق*