عرفان ابجد،اسرار حروف و اعداد در قرآن کریم

واکاوی اسرار و حقایق نهفته در حروف ابجد و اعداد

عرفان ابجد،اسرار حروف و اعداد در قرآن کریم

واکاوی اسرار و حقایق نهفته در حروف ابجد و اعداد

عرفان ابجد،اسرار حروف و اعداد در قرآن کریم

هو العلیم
*************

عالم علم انباشته روی هم است.
و چه اسرار نهان که در حروف و اعداد نهفته است و تنها عاکفان کوی دوست و عارفان وادی عشق به محبوب اذن ورود به این معدن خفیّ دارند.

اینها که در این وبلاگ بر قلم می رانم یافته هایی است برای ره جویان عالم ملکوت ؛
باشد که خود، راهگشای شیفتگان عرفان ابجد گردد و آنها را به وادی پر رمز و راز این علم ناشناخته بکشاند.

******************
**حمعسق**

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بسم الله الرحمن ا» ثبت شده است

۰۶
مرداد

بِسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیم 

ابجد کبیر " بسم "  = 102  

در اینجا عدد 102 برابر است با ابجد کبیر " ایمان "  ،  " بسم "  چه حقیقتی است که ابجدش با ابجد ایمان برابر است .

" بسم " شامل " ب " ، " س" ، " م"  است  . 

  

 اولا : آنچه از حضرت علی علیه السلام نقل شده است :

« جمیع القرآن فی باء بسم الله و انا نقطة تحت الباء ، همه قرآن در باء بسم الله جمع شده و من نقطه تحت باء هستم.» [1]

ثانیاٌ: فهم دقیق این کلام نیازمند به تعمق و تأمل در حقایق عالم هستی است و باید از کسانی که این راه را طی نموده اند فرا گرفت.

تفصیل این مطالب در کتاب «انسان و قرآن» نوشته استاد آیت الله حسن زاده آملی آمده است و در این جا فقط چند نکته آن را اشاره می کنیم. [2]

نکته اول: بدان که کلام به حروف منتهی است و حروف به الف و الف به نقطه و نقطه عبارت است از سر هویت غیبیه مطلقه در عالم، نزول وجود مطلق یعنی ظهور هویتی که مبدأ وجود است و عبارتی و اشارتی آن را نبود، یا هو یا من لا هو الا هو. این نقطه اگر بر عرش نازل شود عرش آب می شود و مضمحل می گردد. این نقطه است که به لحاظ امتداد و تعلقش به کثرات چندین هزار عالم از آن ظاهر و چندین هزار مرتبه از آن ناشی شده است و در هر مرتبه نامی یافته است و این همان هویت مطلقه است که همه به او قائم اند.

نکته دوم: نقطه کتبی، نمود و رقیقت و حکایت و ظلی از حقیقت است. [3]

نکته سوم: غایت حرکت ایجادی، ظهور حق است در مظهر تام مطلق که شامل جمیع جزئیات مظاهر است و این مظهر تام، انسان کامل است که عالَم، صورت حقیقت اوست.

و خود غایت حرکت ایجادی است، لذا هیچ گاه زمین خالی از حجت نمی شود. [4]

نتیجه این که همان طوری که نقطه کتبی (نوشتاری) نمودی از حقیقت است، انسان کامل در عالم تکوین نمودی از آن حقیقت است و جود ظلّی اوست، یعنی مظهر اتمّ اوست و چون مجمع اسماء و صفات واجب تعالی است، دارای ولایت تکوینی است، زیرا مفاتح غیب باذن الله تعالی در دست اوست و قلب او، خزانه اسرار و علوم الهی است و مؤیّد به روح القدس است و از ملک تا ملکوت همه، مراتب این انسان کامل است؛ لذا امام قافله نوع انسانی و غایت مسیر تکاملی آن و صراط مستقیم و صراط الی الله بلکه صراط الله است، که دیگر افراد باید راه تقرب به او را سیر نمایند تا به کمال انسانی خود، که همان مجد و عظمت و مایه سعادت آنان است، نایل شوند. [5]

_____________________________________________________

 {1}- بیان الآیات، جیلانی، ص 33، به نقل از انسان و قرآن، ص 144.

{2}- انسان و قرآن، ص 144 و 145.               

[3] - انسان و قرآن ، ص 147.

[4] - انسان و قرآن ، ص 148.

[5] - انسان و قرآن ، ص 120.

***************************

آری مولایمان امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند : " أنا نقطة تحت الباء 

ابجد کبیر " نقطه با " =167 = ابجد کبیر " امین الله "

ابجد وضعی " نقطه تحت با " =102  برابر است با ابجد کبیر بینات " علی " =102

ابجد کبیر " بسم " =102  برابر بود با ابجد کبیر " ایمان" و برابر است با بینات نام والا و اعلای " علی"  ( ین ام ا )  

ابجد کبیر بینات علی = ابجد کبیر " بسم "

ابجد کبیر " بسم " = ابجد صغیر " بسم الله الرحمن الرحیم "

***************************

ابجد صغیر " بسم " =18 که برابر است با ابجد صغیر بینات " علی "  *( 18 ذی الحجه )* از این قرار روز 18 ام شده .

ابجد صغیر بینات علی = ابجد صغیر بسم = ابجد صغیر " ایمان "

که ایمان همان علی است همان بسم است 

طبق فرموده علامه جوادی آملی : اینکه در روایات آمده  هیچ جا : (یا ایها الذین امنوا ) نیامده مگر اینکه سرآغاز علی ابن ابیطالب سلام الله علیه است ،نه یعنی محتوای آیه شامل همه می شود و اولین کسی که آیه شاملش می شود حضرت علی علیه السلام است ،نه ، اولین مؤمن و برجسته ترین اهل ایمان علی بن ابیطالب ( سلام الله علیه ) است.

************************

ابجد وضعی " بسم " =30  . که شاید سرّش  این باشد که حقیقت و باطن 30 جزء قرآن کریم را باید در این " بسم " یافت ،که باطن اش نام مبارک " علی " است .جایگاه عددی بسم عدد 30 است که ، اگر ایمان واقعی به ولایت علی بن ابیطالب داشتی موفق به ادراک حقایق نهفته 30 جزء قرآن کریم خواهی شد.

***************************

* شرح اسم و مقام اسمیت *

اسم به معنای علامت و نشانه است و در مسلک عرفا مقام ظهور است و تجلی ذات با صفتی از صفات* که به این اعتبار دارای مراتب مختلف خواهد شد. به مقام اول، حاصل تجلّی به فیض اقدس است که آن نتیجه ظهور ذات برای ذات است و مشاهده ذات کمال و جمال خود را در آینه اسماء و صفات. به مقام دوم حاصل تجلی فیض مقدس و نفس الرحمن است که نتیجه آن ظهور و بروز اعیان ثابته و خارجیه است در عوالم غیب و شهادت. از تجلی فیض اقدس، اسماء و صفات در حضرت واحدیت و اعیان ثابته در حضرت علمیه حاصل می شود و حصول اعیان خارجیه که نتیجه ظهور فیض مقدس است. مراتب اسم همچنین ناظر به قوس صعود است، زیرا کشف هر حجاب و طی هر مرحله برای صعود به عوالم مافوق، منوط است به ادراک اسمی از اسماءالله؛ بنابراین سالک باید به قلب خود در وقت تسمیه بفهماند که تمام موجودات و تمام عوالم غیب و شهود در تحت تربیت اسماءالله بلکه به ظهور اسم الله ظاهرند تا تسمیه اش درست آید و این از اوایل مراتب تسمیه است. آخرش، نهایت سیر ثانی است و فنای فنا که در آن وقت سالک سیر تمام در حضرات اسماء نموده و متحقق به مقام قرب نافله شود.

میان ادراک اسمیت و مقام عبودیت ارتباط مستقیمی برقرار است. اولین مرتبه از حصول عبودیت، در توحید افعال و پس از آن در توحید صفات و در نهایت در فنای ذات حاصل خواهد شد. توحید صفات، تحقق سالک به مقام اسمیت و عبارت از رؤیت صفات و ظهور اسماء در مرآت خود و ادراک عین ثابت در مقام علم است. پس در ابتدا، سلوک عارف، اتصاف به حقیقت اسمیت است و آنگاه تحقق این حالت در او و تبدیل حالت به ملکه و حال به مقام به گونه­ای که خود به مقام اسمیت برسد. در سفر اول از سلوک، سعی سالک، پس از دور شدن از نفسانیات، اتصاف خود است به اخلاق الهی و در انتهای سفر دوم که سالک سیر در اسماء و صفات نموده و به فنای تام رسیده است، خود به مقام اسمیت نائل شده و از نشانه­های وصول به مقام اسمیت، ادراک عین ثابت و انباء از عوالم غیبِ منتهی به عالم قدریه و اعیان ثابته پس از حصول بقا خواهد بود. به همین لحاظ امام خمینی فرموده اند:

«پس اول تسمیه سالک عبارت است از اتصاف به سمات و علامات الهیه و پس از آن از این مرتبه ترقی کند و خود به مقام اسمیت رسد و این اوائل قرب نافله است و چون به قرب نافله متحقق شد به تمام اسمیت نائل شود»(آداب الصلاه، ص235)

«بنابراین اسم که به معنی نشانه و علامت است یا به معنی علّو و ارتفاع است عبارت از تجلی فعلی انبساطی حق که آن را فیض منبسط و اضافه اشراقیه گویند می باشد زیرا که به حسب این مسلک تمام دار تحقق از عقول مجرده گرفته تا اخیره مراتب وجود، تعیّنات این فیض و تنزلات این لطیفه است» (آداب الصلاه، ص241)

«چون سالک را مقام اسمیّت دست داد، خود را مستغرق در الوهیت بیند: الْعُبُودیَّةُ جَوْهَرَةٌ کُنْهُهَا الرُّبوُبِیّة؛ پس خود را اسم الله و علامة الله و فانی فی الله بیند و سایر موجودات را نیز چنین بیند. و اگر ولیّ کامل باشد، متحقّق به اسم مطلق شود و برای او تحقّق به عبودیّت مطلقه دست دهد و «عبد الله» حقیقی شود. و تـوانـد بود کـه تعبیـر به عبـد در آیـه شریـفه سُبْحانَ الَّذی اسْری‏ بِعَبْدِه برای آن باشد که عروج به معراج قرب و افق قدس و محفل انس به قدم عبودیّت و فقر است و رفض غبار انّیّت و خودی و استقلال است. و شهادت به رسالت، در تشهّد، بعد از شهادت به عبودیّت است چه که عبودیّت مِرقاتِ رسالت است؛ و در نماز، که معراج مؤمنین و مظهر معراج نبوت است، شروع شود، پس از رفع حجب به بسم الله، که حقیقت عبودیّت است فَسُبْحانَ الَّذی اسْری‏ بِنَبِیِّهِ بِمِرْقاةِ الْعُبُودیَّةِ الْمُطْلَقَة. و او را به قدم عبودیّت به‏ افق احدیّت جذب فرمود و از کشور مُلک و ملکوت و مملکت جبروت و لاهوت رهانید؛ و سایر بندگان را که مستظل به ظل آن نور پاکند به سمه‏ای از سمات الله و مرقات تحقق به اسم الله، که باطن آن عبودیّت است، به معراج قرب رساند.» (سر الصلوة، ص89 و 90)

-----------------------------------------------------------

منبع : http://www.imam-khomeini.ir/fa/n128919/مبانی_امام_خمینی_در_تفسیر_«بسم_الله_الرحمن_الرحیم

  • ** حمعسق*