عرفان ابجد،اسرار حروف و اعداد در قرآن کریم

واکاوی اسرار و حقایق نهفته در حروف ابجد و اعداد

عرفان ابجد،اسرار حروف و اعداد در قرآن کریم

واکاوی اسرار و حقایق نهفته در حروف ابجد و اعداد

عرفان ابجد،اسرار حروف و اعداد در قرآن کریم

هو العلیم
*************

عالم علم انباشته روی هم است.
و چه اسرار نهان که در حروف و اعداد نهفته است و تنها عاکفان کوی دوست و عارفان وادی عشق به محبوب اذن ورود به این معدن خفیّ دارند.

اینها که در این وبلاگ بر قلم می رانم یافته هایی است برای ره جویان عالم ملکوت ؛
باشد که خود، راهگشای شیفتگان عرفان ابجد گردد و آنها را به وادی پر رمز و راز این علم ناشناخته بکشاند.

******************
**حمعسق**

طبقه بندی موضوعی
۲۱
فروردين

* بسم رب الشهداء و الصدیقین*

** نام مبارک حضرت ابوالفضل علیه السلام **

ابجد کبیر =950  کبیر بسیط=1266 کبیر بینات =316
ابجد صغیر =38 صغیر بسیط =90 صغیر بینات =52
ابجد وضعی=77 وضعی بسیط =177 وضعی بینات =100

عدد 38 : ابجد صغیر ابوالفضل =ابجد صغیر " عاشورا "= ابجد صغیر بینات " شمس " = 38= ابجد صغیر بسیط "زهرا "=ابجد وضعی " علی "=ابجد وضعی " محمد "= ابجد وضعی بینات " مهدی " = ابجد صغیر اباعبدالله =ابجد صغیر " حرم الله" .

عدد 77: ابجد وضعی ابوالفضل =ابجد وضعی " اصحاب یمین "= 77 =ابجد وضعی بسیط " علی "

عدد 90 : صغیر بسیط ابوالفضل = ابجد کبیر المهدی

عدد 100: ابجد وضعی بینات ابوالفضل=100=ابجد وضعی بسیط فاطمه

______________________________

* نام مبارک عباس علیه السلام *

ابجد کبیر =133 بسیط کبیر=364 کبیر بینات =231
ابجد صغیر =25 صغیر بسیط= 64 صغیر بینات=39
ابجد وضعی =34 وضعی بسیط=122 وضعی بینات= 78

***************************************

ابجد کبیر عباس= 133 = ابجد کبیر ابا صالح 

133=100 +33 ، 100 ابجد " ق" به معنای نگهدارنده عدد 33 که 33 = ابجد وضعی بینات قلب =33 = ابجد وضعی زهرا و ام ابیها= ابجد وضعی " کهف "

ابجد صغیر عباس =25 = ابجد صغیر اباصالح

ابجد صغیر بینات عباس 39= ابجد وضعی بینات علی

ابجد وضعی بینات عباس = 78 = ابجد وضعی " فاطمه زهرا " =ابجد صغیر بینات " علی ابن ابیطالب "=ابجد صغیر بینات " امام حسین "

ابجد وضعی عباس =34= ابجد صغیر " تاسوعا " =ابجد صغیر "بیت الله " = ابجد وضعی بینات " دین "

ابجد صغیر بسیط " عباس" =64 =ابجد وضعی " بیت الله "= ابجد کبیر " دین "

ابجد کبیر بسیط " عباس "=364 =300+64 ، افشا کننده عدد 64 ، افشا کننده بیت الله 

گفته بودیم : *عالم مثال ( ابجد صغیر ) صورت نازله عالم عقل و عالم تجرد ( ابجد وضعی ) است     و عالم ماده ( ابجد کبیر ) ظهورات حقایق مثالی است که در ماده جلوه می کند .*

رابطه این اعداد و کلمات چیست ؟

روز تاسوعا متعلق به آقا ابوالفضل علیه السلام است ،مقام تاسوعا مقام وجود  مقدس ایشان است ، و (ابجد صغیر تاسوعا =34=ابجد وضعی عباس = ابجد صغیر " بیت الله "

در جستجوی عدد 34 بودم که همیشه برایم مجهول بود ، که کلمه " بیت الله "  جلوی چشمم  نقش بست ، آری بیت الله ،ابجد کبیر آن =478 است ، باز هم روشن کننده عدد 78 ، که ابجد وضعی بسیط " کعبه " نیز =78 است ، بیت الله ، کعبه است ، امام است ،

و ابجد کبیر بینات " المهدی " =234 = 200+34.

عدد 61 = ابجد وضعی تاسوعا نیز برایم مجهول بود ،که در اعداد  "بیت الله" این عدد هم کشف رمز شد ، هم عدد 34 و هم عدد 61

61=ابجد وضعی بینات " بیت الله " = ابجد وضعی " عبد صالح " 

تاسوعا 9 محرم سال 61 و

واقعه عاشورا در 10 محرم سال 61 هجری قمری رخ داد ........

زمان و مکان......

گفتیم ابجد وضعی عالم عقل و تجرد است ، تاسوعا زمان است و بیت الله مکان است ، در عالم عقل اینها یکی هستند ،

حضرت ابوالفضل علیه السلام علمدار عاشورایی است که "" کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا "  که هرگز علمش بر زمین نمی افتد  تا ظهور نهمین ذریه ابا عبدالله الحسین علیه السلام ، امام زمان عجل الله تعالی فرجه .

ایشان صاحب بین الحرمین هستند ،صاحب " الطور الایمن "که ابجد صغیر آن = 54 = ابجد صغیر بینات " بین الحرمین "= ابجد وضعی " قرآن "

***************************

در زیارت حضرت عباس بن علی بن ابیطالب علیه السلام می خوانیم :

السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِیعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ سَلَّمَ السَّلامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ

******************************

العبد الصالح ، قبل از هر چیز ایشان عبد صالح اند ، آری عبودیت اولین قدم است باید مطیع مولایت باشی  ،در سلام نماز سلام می دهیم : السلام علینا و علی عباد الله الصالحین

،فَنِعْمَ الصَّابِرُ الْمُجَاهِدُ الْمُحَامِی النَّاصِرُ وَ الْأَخُ الدَّافِعُ عَنْ أَخِیهِ ،

صغیر بینات " العبد الصالح = وضعی بینات " حرم الله " = کبیر بینات " لیل " = کبیر بینات " مهدی "=ابجد صغیر بسیط " ام ابیها "

صغیر بسیط " اباصالح =79 = صغیر بسیط " حرم الله "

آری قلبی حرم الله می شود که با تاسی از اباصالح المهدی عبد صالح باشد ، همانند آقایمان حضرت عباس علیه ا لسلام.

العبد الصالح ابجد کبیر آن =267 = ابجد وضعی بسیط " الطور الایمن " است .

وَ نَادَیْنَاهُ مِن جَانِبِ الطُّورِ الْأَیْمَنِ وَ قَرَّبْنَاهُ نجَیًّا(52)سوره مریم 

یا بَنی‏ إِسْرائیلَ قَدْ أَنْجَیْناکُمْ مِنْ عَدُوِّکُمْ وَ واعَدْناکُمْ جانِبَ الطُّورِ الْأَیْمَنَ وَ نَزَّلْنا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوى‏ (((80) طه 

ابجد کبیر " الطور الایمن " =378 ، 300+ 78 و با زهم عدد پر رمر و راز 78 ......

عدد 378 و اسرار آن را توجه کنید که حتی تمام ذرات و فاصله ها پر از رمز و رازند :

این یک واقعیت است که فاصله حرم امام حسین(ع) با حرم حضرت عباس(ع) و فاصله بین صفا و مروه معادل ۳۷۸ متر است.

بله آنجا " الطور الایمن " است ، وادی طور افشا کننده فاطمه زهرا سلام الله علیهاست .

378 ابجد کبیر بینات " اباصالح " است 

و ابجد کبیر " عاشورا " 578 است ،=200 +378 ، 200 عدد تکریر و تجلی است ، در عاشورا کربلا شد وادی طور ، عاشورا تجلی دهنده الطور الایمن شد برای شیعیان و محبان ابا عبدالله الحسین علیه السلام .

ابجد کبیر " صفا و مروه " =428= ابجد کبیر " توحید 

اینجا وادی طور ایمن است ....

وَ واعَدْناکُمْ جانِبَ الطُّورِ الْأَیْمَنَ...

از طرفی در قسمت بعد اسرار " حمعسق " را روشن خواهیم کرد که ابجد کبیر آن = 278 ، حمعسق تجلی دهنده فاطمه زهرا سلام الله علیهاست ، عاشورا 578 = 300 + 278 ، عاشورا افشا کننده حمعسق است.

ابجد صغیر " حمعسق " =38 :

ابجد صغیر ابوالفضل =ابجد صغیر " عاشورا "= ابجد صغیر بینات " شمس " = 38= ابجد صغیر بسیط "زهرا "=ابجد وضعی " علی "=ابجد وضعی " محمد "= ابجد وضعی بینات " مهدی " = ابجد صغیر اباعبدالله =ابجد صغیر " حرم الله" .

 

عدد 78 = جمع اعداد 1+2+3.......+12 =78 ، گفتیم عدد 78 برابر است با ابجد وضعی بینات عباس = 78 = ابجد وضعی " فاطمه زهرا " =ابجد صغیر بینات " علی ابن ابیطالب "=ابجد صغیر بینات " امام حسین "

78 ابجد " حکیم " است ، خداوند حکیم همه چیز را زیبا و منظم کنار هم قرار داده ، یکی حقیقت و باطن دیگری ......

فاصله بین الحرمین فاصله این دو بارگاه نورانی است .....

چه اسراری در حقیقت حج و پیمودن صفا و مروه و عاشورا نهفته است ؟

در عاشورا حقیقت حج به ظهور پیوست ، حقیقت طواف و محرم شدن و لبیک گفتن ها و حقیقت قربانی و طی صفا و مروه ..........

کل یوم عاشورا ، در عاشورای دنیا نیز باید طواف کرد حرم الله و بیت الله را که کعبه دلهاست ، امام است ، یاران امام حسین علیه السلام به دور او طواف کردند ، آری حقیقت و باطن "کعبه "، امام حسین علیه السلام است ، که ابجد صغیر بینات " امام حسین " = 78 =ابجد وضعی بسیط " کعبه "

مثل امام مثل کعبه است ......مردم باید به دور کعبه طواف کنند .

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللّهِ، وَ عَلَى الْاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللّهِ اَبَدًا ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ، وَ لا جَعَلَهُ اللّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ. اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

یاران امام طوافی کردند که به مقام  حلت بفنائک رسیدند . آقا ابوالفضل علیه السلام صاحب بین الحرمین است ،بین الحرمین وجود من کجاست ؟بین حرم ِقلب من که باید حرم الله شود ، عبد صالح شود ، و قلب امامم ،بین الحرمینی که اتصال بین من و امامم هست......

آقا جان کمکم کن.....

برای اینکه قلب حرم الله شود  دل زنده شود و حیات یابد و با قلب امام یکی شود باید طی صفا و مروه کند ، طی مسیر بین الحرمین ، باید از سقای آب حیات بگیرد و  جان خود را به سقایت او سیراب کند تا بتواند به امام زمانش وصل شود ، تا مانند یاران آقا اباعبدالله به مقام حلت بفنائک  برسد ،

ایشان اذن گیرنده و واسطه و گشاینده راه ما به اماممان هستند ، ایشان باب الحوائج اند ...

ایشان واسطه و بازکننده دو حرم هستند قلب المومن که حرم الله شده و حرم امام معصوم که کعبه دلهاست .....

به همین دلیل است که نشانه خیمه ی آقا در عرفات روضه ی آقا ابوالفضل علیه السلام بود تا علی ابن مهزیار امام زمانش را ملاقات کند .

حقیقت و باطن طی صفا و مروه رسیدن به توحید است ، هاجر در پی یافتن آب برای اسماعیلش و حضرت عباس ساقی کربلا .... عطش در کربلا....

این حقایق بالاتر از این حرفهاست .....

ما از عاشورا چه میدانیم ؟؟؟؟

جاری شدن آب زمزم از زیر پای حضرت اسماعیل جد آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام و به ظهور یافتن حقیقت آن بعد عاشورا ، در جاری شدن اشک شیعیان بعد از 1400 سال........حقیقت آب زمزم ،ماء واحد ،بکاء بر امام حسین علیه السلام و یارانش است ....

چشمی که با معرفت برای آقا امام حسین علیه السلام میگرید معلوم است گوش شنوایی دارد با بکاء او قلبش حیات می یابد راه این احیا به دست بازکننده بین الحرمین دلهاست به دست صاحب بین الحرمین است ...

امیدواریم آقا لیاقت گشودن بین الحرمین دلهایمان را به مولایمان امام زمان مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه شریفه عنایت بفرماید .....

الهی آمین ...

(4 شعبان 1440)

*مصادف با ولادت آقا قمر بنی هاشم علیه السلام* 

  • ** حمعسق*
۰۵
فروردين

* بسم رب المهدی *

 در این قسمت حقایقی از باطن لیل  را بیان می کنیم :

ابجد کبیر لیل =70 کبیر بسیط=153 کبیر بینات=83
 ابجد صغیر لیل =22 صغیر بسیط=33 صغیر بینات=11
ابجد وضعی لیل =34 وضعی بسیط=63 وضعی بینات=29

 

اعداد نورانی نام مبارک حضرت مهدی صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

ابجد کبیر مهدی =59 ابجد کبیر بسیط مهدی=142 کبیر بینات مهدی = 83
ابجد صغیر مهدی =23 ابجد صغیر بسیط مهدی=46 صغیر بینات مهدی =23
ابجد وضعی مهدی=32 ابجد وضعی بسیط مهدی=70 وضعی بینات مهدی =38

ابجد کبیر بینات " اللیل " =59 = ابجد کبیر "مهدی"

ابجد کبیر بسیط " اللیل " =335 = 200 +135 ، 200 ابجد " ر" به معنی تکریر ،و 135 = ابجد کبیر " فاطمه "، الیل ظهور و تجلی نام مبارک فاطمه سلام الله علیهاست .

 ابجد  کبیر لیل = 70 =ابجد وضعی بسیط " مهدی "

ابجد وضعی " لیل" =34 = ابجد وضعی " عباس " و ابجد بسیط " طاهره " =334 =300+34 ، طاهره افشا کننده لیل است .

کبیر بینات لیل = 83 = ابجد کبیر بینات " مهدی "

ابجد صغیر بسیط " لیل " 33= ابجد وضعی " زهرا " =33 = ابجد ضغیر " امام مهدی "

** مغرب ابتدای لیل است **

 ابجد وضعی " مغرب " =63 و بینات فاطمه = 163 =100+63 ، فاطمه نگهدارنده مغرب است ، پیامبر صلی الله و آله وسلم و حضرت علی علیه السلام  هر دو نور مبارک در ظرف مغرب عالم افول داشتند .

لیل غیب است وانسان رابہ غیب وباطن میڪشاندومیرساند
ازجناب آیة الله آسیدعلی قاضی قدس سره نقل شدڪہ میفرمود:
خداوندزبان حالی داردڪہ میفرماید: اللیل لی شب براے من است
___________
#شرح_دفتر_دل

  • ** حمعسق*
۰۱
فروردين

** بسم رب الزهراء **

  برای یافتن اسرار مقام قلب ، اعداد " قلب " را بررسی می کنیم :

  ابجد کبیر " قلب =132

 ابجد صغیر " قلب "= 12    ،   21= ابجد صغیر " زهرا " ( فتدبر.....)

ابجد وضعی " قلب "=33 = ابجد وضعی زهرا 

 ابجد کبیر " بسیط قلب =255 و 55 = ابجد وضعی بینات فاطمه ، بسیط قلب تجلی فاطمه است......

ابجد صغیر بسیط قلب = 27 = ابجد صغیر " فاطمه "

ابجد وضعی بسیط قلب = 66 = ابجد کبیر الله = ابجد  وضعی " امام علی" علیه السلام

ابجد کبیر بینات قلب =123

ابجد صغیر بینات قلب =15

ابجد وضعی بینات قلب =33 = ابجد وضعی زهرا و ام ابیها

 ابجد کبیر نام مبارک زهرا سلام الله علیها = 213 و ابجد کبیر قلب و بینات قلب همین اعداد ولی منقلب شده اعداد 1و 2و 3 است .

*******************************

ابجد کبیر " القلب " = 163 = ابجد کبیربینات " فاطمه "

ابجد صغیر القلب =19

ابجد وضعی القلب = 46 =ابجد صغیر بسیط " طاهره "

******************************

دعای جوشن کبیر :یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ یَا طَبِیبَ الْقُلُوبِ یَا مُنَوِّرَ الْقُلُوبِ یَا أَنِیسَ الْقُلُوبِ 

زیارت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام : السلام علی میزانَ الاعمال وَ مُقلب الاحوال وسیف ذی الجلال...

«یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ»

در اعمال مسجد سهله می خوانیم :یا سَیِّداهُ یا مَوْلاهُ یا غِیاثاهُ، اَسْئَلُکَ بِکُلِّ اسْم سَمَّیْتَ بِهِ نَفْسَکَ، اَوِ اسْتَاْثَرْتَ بِهِ فی عِلْمِ الْغَیْبِ عِنْدَکَ، اَنْ تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاَنْ تُعَجِّلَ فَرَجَنَا السّاعَةَ، یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَالأْبْصارِ، یا سَمیعَ الدُّعآءِ،

زیارت آل یاسین :اللَّـهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ اَنْ تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّد نَبِیِّ رَحْمَتِکَ، وَکَلِمَةِ نوُرِکَ، وَاَنْ تَمْلاَ قَلْبی نوُرَ الْیَقینِ، وَصَدْری نوُرَ الأیمانِ، وَفِکْری نوُرَ النِّیّاتِ، وَعَزْمی نوُرَ الْعِلْمِ، وَقُوَّتی نوُرَ الْعَمَلِ، وَلِسانی نوُرَ الصِّدْقِ، وَدینی نوُرَ الْبَصآئِرِ مِنْ عِنْدِکَ، وَبَصَری نوُرَ الضِّیآءِ، وَسَمْعی نوُرَ الْحِکْمَةِ، وَمَوَدَّتی نوُرَ الْمُوالاةِ لِمُحَمَّد وَآلِهِ عَلَیْهِمُ السَّلامُ، حَتّی اَ لْقاکَ وَقَدْ وَفَیْتُ بِعَهْدِکَ وَمیثاقِکَ،

****************************************  

بسم الله الرحمن الرحیم*

(رسول خدا یک بُعد جمعی و یک بُعد تفریقی(یک بُعد وحدت و یک بُعد کثرت)داشتند.بُعد وحدتشان عقلشان و بُعد کثرتشان قلبشان است.حقایقی را که از عقل اول و خدا میگیرند در قلبشان تفصیل پیدا میکند،منتها چون قلب رسول خدا در تحت شعاع عقل است و عقل در ایشان فوق العاده قوی است،بنابراین آنطور که باید مقام قلب فعّال نیست و مقام قلب ایشان که همان مقام جبرئیلی وجود ایشان است،یک تجسّمی در خارج پیدا کرده است که حضرت زهرا شده است.
حضرت زهرا سلام الله علیها تجسّم یافته مقام قلب پیغمبر اکرم هستند،تجسّم یافته یعنی به جسمیّت درآمده است،یعنی قلب پیغمبر اکرم در بیرون وجود خودشان جسمیّت پیدا کرده است،اینست که حقایقی را که پیغمبر اکرم میگیرند،اینها را در قلب حضرت زهرا نازل میکنند و قلب حضرت زهرا این حقایق را متکثرشان میکند.
از اینجا مسئله اُمّ ابیها که حضرت زهرا را میگویند،معلوم میشود.در عربی به مادر اُم میگویند،امّا اصل اُم به معنای مرجع است،یعنی آن موجودی که،یک موجود دیگر به او رجوع میکند و قصدش از این رجوع تکمیل است،به طور مثال بچّه در زمانی که حاجت دارد به مادرش رجوع میکند،برای اینکه مادر او را تکمیل بکند،اگر گرسنه است،شیرش بدهد،اگر تشنه است به او آب بدهد،بنابراین به مادر اُم میگویند،یعنی محلّ رجوع طفل و البتّه عرض کردم در رجوع تکمیل هم است.

به حضرت زهرا اُمّ ابیها(مادر پدرش) گفته شده است،این در ظاهر یک یک معنا و در باطن معنای دیگری دارد،در ظاهر یعنی زمانی که حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها از دنیا رفتند،امورات پیغمبر را حضرت زهرا اداره میکردند،مثل اینکه مردی عیالش فوت بکند و دخترش از او مراقبت بکند،غذایش را بپزد،خانه اش را مرتّب نگه دارد و... از این جهت دختر مانند مادر میماند.امّا معنای باطنیش اینست که وقتی قرآن بر رسول اکرم نازل میشود،یک حقیقت قرآنی بر او نازل میشود،چون قلب خودش آنطور که باید فعّال نیست نمیتواند حقیقت قرآنی را باز بکند،به ناچار به قلب حضرت زهرا رجوع میکند،و در قلب حضرت زهرا نازلش میکند،یعنی از یوم الجمع به به لیلة القدر نازل میشود.عقل پیغمبر یوم الجمع و قلب حضرت زهرا لیلة القدر است.
عقل را یوم الجمع و قلب را لیلة القدر میگویند.وقتی یک حقیقت قرآنی یا مجموع قرآن که بر عقل پیغمبر نازل شد،پیغمبر اکرم باید بر قلب حضرت زهرا رجوع بکند و حقیقت قرآنی را بر قلب او نازل بکند و قلب حضرت زهرا این حقیقت قرآنی را باز و تفصیل و تفریقش بکند.
اینکه میفرماید:(هود آیه ۱)
کِتَابٌ أُحْکِمَتْ آیَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ
کتابی که آیاتش محکم شد،بعد آیاتش تفصیل پیدا کرد.
آنجا که محکم شد یعنی در عقل اوّل(عقل پیغمبر) است و آنجا که تفصیل پیدا کرد یعنی در قلب فاطمه زهرا است.

از مقام الله یک نور واحد بر عقل پیغمبر می آید که جامع همه اسماالله است،اگر خود پیغمبر به تنهایی می بود،این دیگر از اینجا پائین تر نمی آمد و همانجا میماند و عالم پدید نمی آمد،این نور بر قلب زهرا وارد میشود و او متفرق و متکثرش میکند،اسماء را از هم جدا میکند و بعد این اسماء را به عالم نزول میدهد و طبیعت به وجود می آید.

همچنین در مسئله قرآن،حقیقت قرآن بر عقل پیغمبر نازل میشود،اینجا باید این را از عقل خودش بر قلب خودش نازل بکند،منتها قلب خودش تحت الشعاع است.ولی قلب خودش تجسّم خارجی دارد که حضرت زهرا است،قلب حضرت زهرا متکثرش میکند،تبدیل به سوره ه ها و آیات متعدّد میکند،تبدیل به الفاظ متعدّد میکند و بعد قرآن پدید می آید.
قلب حضرت زهرا قلب خود پیغمبر است،منتها قلبی که که تجسّم یافته اش در بیرون است.

***********************************

حضرت فاطمه زهرا هم همان قلب تجسّم یافته پیغمبر اکرم است،هر دو یک حقیقت واحد هستند.
می فرمایند:
فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی
فاطمه بضعه ای از من یا بعضی از من است یا جزئی از من است،مرتبه ای از من است،پرتویی از من است،فاطمه زهرا مرتبه قلب پیغمبر اکرم است.
سِرِّ این مطلب هم در صلوات بر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ
اینجا روشن میشود،که خدایا از تو میخواهم به حقّ فاطمه و پدرش،حضرت فاطمه مرکز قرار داده شده است(فاطمه و پدرش)(فاطمه و شوهرش)(فاطمه و دو پسرش)حضرت فاطمه زهرا در مرکز است و آنها در اطراف هستند،آنها در محیط دایره هستند و حضرت فاطمه زهرا در مرکز دایره است،چون همه شان به حضرت فاطمه زهرا نیاز دارند،هم پیغمبر اکرم نیاز دارند،چون حضرت زهرا مقام قلبشان هستند،هم حضرت علی علیه السلام نیاز دارند و هم امام حسن و امام حسین به فاطمه زهرا نیاز دارند،بعد میفرمایند:
وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها
سِرّی که در وجود حضرت زهرا به ودیعه نهاده شده است،این سِر همان حقیقت واحد الله است که این حقیقت واحد الله جامع همه اسماءالله است،در قلب حضرت زهرا وارد شده است و قلب حضرت زهرا این را بازش میکند.
به عبارت دیگر
وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها
حقیقت قرآنی است،که در قلب حضرت زهرا وارد شده است و حضرت زهرا این را بازش میکند،همانطور که این حقیقت واحد الله را باز و به اسماء متکثر تبدیل میکند و موجودات دنیا را پدید می آورد،همچنین حقیقت واحد قرآنی را باز میکند و به سوره ها و آیات و الفاظ های متعدّد تقسیم میکند،اینست آن سِرّی که در حضرت زهرا به ودیعه نهاده شده است،آن سِر یا حقیقت واحد الله است و یا حقیقت واحد قرآن است،فرقی نمیکند.
این آیه را هم عرض بکنم،معنای باطنیش معلوم بشود:(نساء آیه ۳۴)
الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَیْبِ
میفرمایند:مردان قوام زنان هستند،یعنی نگهدار زنان هستند،عقل نگهدارنده نفس است،عقل اوّل نگهدارنده جبرئیل است،چون جبرئیل معلول عقل اوّل است،جبرئیل پرتویی از عقل اوّل است.
بنابراین عقل اوّل،مظهرش در عالم طبیعت مرد است و جبرئیل که همان قلب عالم است،مظهرش در عالم طبیعت زن است.
این که میگویند:
الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ
یعنی عقل نگهدارنده نَفْس است،یا مرد نگهدارنده زن است،فرقی نمیکند.) (1)

*********************************************

1: پیاده شده از فایل صوتی مقامات حضرت زهرا سلام الله علیها "علامه حمید رضا مروجی سبزواری "http://meraatezat.blog.ir/

  • ** حمعسق*
۰۱
فروردين

 

* بسم الله الرحمن الرحیم *

  


دریافت

  • ** حمعسق*
۲۹
بهمن

**بسم الله الرحمن الرحیم **

___________________

«الکهف و الرقیم فی شرح بسم الله الرحمن الرحیم»، به زبان عربی، اثر شیخ عبد الکریم جیلی ، از ارزش مندترین کتاب‌های عرفانی است

نرم افزار عرفان۳، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.

  • ** حمعسق*
۲۹
بهمن

** بسم الله العلیم **

____________

   در آیات سوره  اسرار آمیز کهف دو آیه 17 و 18 اسراری نهفته است ،  وَ إِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَ ما یَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْکَهْفِ ، خطاب الهی فرا می رسد که فَأْوُوا إِلَى الْکَهْفِ ، بارالها بعد از عزلت از خلق ما را به سوی پناهگاه ولایت خواندی . بارالها خود یاریمان فرما تا بتوانیم اسرار پناهگاه ولایت را دریابیم .........

وَ تَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَت تَّزَاوَرُ عَن کَهْفِهِمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَ إِذَا غَرَبَت تَّقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَ هُمْ فىِ فَجْوَةٍ مِّنْهُ ذَلِکَ مِنْ ءَایَاتِ اللَّهِ مَن یهَدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَن یُضْلِلْ فَلَن تجَدَ لَهُ وَلِیًّا مُّرْشِدًا(17)

وَ تحَسَبهُمْ أَیْقَاظًا وَ هُمْ رُقُودٌ وَ نُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَ ذَاتَ الشِّمَالِ وَ کلَبهُم بَسِطٌ ذِرَاعَیْهِ بِالْوَصِیدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَیهْمْ لَوَلَّیْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَ لَمُلِئْتَ مِنهْمْ رُعْبًا(18)

مولای من اسرار ذات المین و ذات الشمال  در این دو آیه حکایت از چه می کند ؟؟

 

و تری الشمس....

اعداد الشمس عبارتند از:

  ابجد کبیر شمس = 400 ، این عدد در عالم خلق روشن کننده است .

ابجد صغیر شمس = 28= ابجد صغیر طاهره 

ابجد صغیر بسیط  " الشمس " =92 =وضعی بسیط " یمین " =ابجد کبیر " محمد " = ابجد وضعی بسیط " احمد "

ابجد صغیر بسیط " شمس " =66 = ابجد کبیر " الله "=ابجد صغیر بسیط " القمر "= ابجد وضعی " امام علی " = ابجد وضعی بینات " احمد "= ابجد صغیر بسیط " امام " =ابجد وضعی " عقل اول "

ابجد صغیر بینات " شمس " = 38= ابجد صغیر بسیط "زهرا "=ابجد وضعی " علی "=ابجد وضعی " محمد "= ابجد وضعی بینات " مهدی " = ابجد صغیر اباعبدالله .

ابجد وضعی بینات " الشمس " =114=ابجد وضعی " حضرت محمد "= ابجد کبیر بینات "طاهره "= ابجد کبیر بسیط " وجود" = بسیط " آب"

***************************************************************

حقیقت الشمس در عالم عقل وجود مبارک خاتم النبین حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم می باشد با توجه به عدد 92پیامبر اکرم در عالم طبیعت " محمد " است ، اعداد ابجد کبیر ، عالم خلقیت است . ابجد وضعی بسیط  احمد با ابجد کبیر محمد یکی شده ، خداوند در معراج رسول الله را با نام احمد خطاب می کرد،  پیامبر در  معراج روحش به سوی عقل اول می رود .

در عقل اول که اسماء الله حضور دارند ،موجودات عالم به وجود واحد حضوردارند ، عقل پیغمبر هم جامع همه ی اسماء الله می شود ، عقل پیغمبر می شود ظل الله ، که در الله همه ی اسماء به وجودواحد حضور دارند.

حقیقت شمس در عقل اول موجود است ، او مظهر اسم النور است روشن کننده ،حقیقت شمس در وجود پیامبر است .

*******************************************************

اعداد عقل اول :

ابجد وضعی " عقل اول "=66=ابجد کبیر الله = ابجد صغیر بسیط " شمس " =66 = ابجد صغیر بسیط " القمر "= ابجد وضعی " امام علی " = ابجد وضعی بینات " احمد "= ابجد صغیر بسیط " امام "

ابجد صغیر " عقل اول "= 33= ابجد وضعی " زهرا "= ابجد وضعی " ام ابیها " ابجد وضعی بینات " طاهره "= ابجد وضعی " کهف "=ابجد وضعی " زینب "=33.

حضرت زهرا سلام الله علیها با عقل پدرش که همان عقل اول است اتصال پیدا کرده و اتحاد تام دارد ؛ از اینرو این اعداد یکی است که در عالم تجرد و عقل که ابجد وضعی نشان دهنده آن است حضرت زهرا سلام الله علیها و حضرت زینب سلام الله علیها در یک مقام اند و با عقل اول اتحاد تام دارند .پس در عالم عقل اسم زهرا و طاهره و ام ابیها و کهف یکی است . پناه گرفتن به کهف ولایت در عالم دنیا یعنی بتوانی در عالم عقل با این ذوات مقدسه اتحاد تام پیدا کنی و این است معنای توسل به ایشان .

***********************************************************

اعداد عقل :

ابجد کبیر " عقل " =200 = ابجد کبیر " امام حسن "

ابجد صغیر عقل =20 = ابجد صغیر " محمد " = ابجد وضعی بینات " کهف "

ابجد وضعی عقل =47=ابجد وضعی " حسین "= ابجد وضعی " فاطر "= ابجد وضعی " یمین "

ابجد صغیر بسیط " عقل "=46 =ابجد وضعی بینات " حسین "= ابجد صغیر بسیط " مهدی "= ابجد وضعی " فطر "= صغیر بسیط " مغرب "، ابجد کبیر حسین =246 = تجلی عقل است،

ابجد صغیر بینات " عقل "= 26 = ابجد صغیر " علی " = ابجد صغیر "یمین " ،= ابجد صغیر " فاطر "

ابجد وضعی بسیط " عقل "=103 =ابجد صغیر بسیط " اصحاب یمین "

با توجه به اعداد امام حسین علیه السلام و عقل و فاطر و ابجد وضعی بینات کهف یعنی حقیقت کهف در عالم عقل .در زیارت عاشورا  اباعبدالله علیه السلام را واسطه قرار می دهیم :

اَللّهُمَّ اجْعَلْنی عِنْدَکَ وَجیهاً بِالْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ فِی الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ 

این طلب در دنیا و آخرت برای این منظور است :

یا اَباعَبْدِاللَّهِ اِنّی اَتَقَرَّبُ اِلی اللَّهِ وَ اِلی رَسُولِهِ وَ اِلی امیرِالْمُؤْمِنینَ وَ اِلی فاطِمَةَ وَ اِلَی الْحَسَنِ وَ اِلَیْکَ بِمُوالاتِکَ

 یا اباعبدالله من باید به واسطه شما  تقرب پیدا کنم به مقام عقل که شما رسیدن به این مقام را در عالم خلق به ظهور رساندید که باید برای رسیدن به عالم عقل عاشورایی شد و کربلایی است و عطشی و فنا شدنی............

کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا............

**************************************************

اسرار کلمه * یمین *

ابجد کبیر " یمین "= 110 =ابجد کبیر " علی "

ابجد صغیر " یمین "=26 = ابجد صغیر " علی "

ابجد وضعی "یمین "= 47 = ابجد وضعی " حسین "= ابجد وضعی " فاطر " = ابجد وضعی " عقل " =صغیر بسیط " غدیر "

ابجد کبیر بسیط " یمین " = 218 = ابجد کبیر " علی ابن ابیطالب "

ابجد صغیر بسیط " یمین " =50 = ابجد وضعی " توحید "

ابجد وضعی بسیط " یمین " =92 =ابجد کبیر " محمد " = ابجد وضعی بسیط " احمد "

ابجد کبیر بینات " یمین " =108 =ابجد " حق "= ابجد وضعی " ذات الیمین "= ابجد وضعی " ذات الشمال " ←108 + 2 =110 = ابجد " علی" = ابجد " بحق "

ابجد صغیر بینات " یمین "=24 = ابجد صغیر " ام ابیها "

ابجد وضعی بینات " یمین " 45 = ابجد وضعی " فاطمه "

حق در عالم خلق ، یمین است و یمین ، یعنی علی در عالم خلق  و امام حسین علیه السلام در واقعه عاشورا با عقل اتحاد پیدا کرد .

**************************************

اعداد اصحاب الیمین : 

ابجد کبیر اصحاب الیمین =212 = ابجد کبیر بسیط " علی "= ابجد کبیر اسماعیل 

ابجد صغیر اصحاب یمین = 44 =ابجد صغیر بسیط " علی " = ابجد صغیر بینات " حضرت محمد ".

ابجد وضعی " اصحاب یمین "= 77 =ابجد وضعی بسیط " علی "

بسیط علی ، اصحاب یمین است ، 

ابجد کبیر بسیط اصحاب " یمین " =547 "

ابجد صغیر بسیط " اصحاب یمین " =103 =ابجد وضعی بسیط " عقل "

ابجد وضعی بسیط " اصحاب یمین " =187 

ابجد کبیر بینات " اصحاب یمین " =335 = 200+ 135 ( ابجد فاطمه ) اصحاب یمین تجلی فاطمه است .

ابجد صغیر بینات " اصحاب یمین " =59 = ابجد کبیر " مهدی "

ابجد وضعی بینات " اصحاب یمین " =110 = ابجد کبیر " علی "

***************************************************

به آیات سوره کهف برمی گردیم :

ابجد کبیر " ذات الیمین " 1242 = ابجد کبیر " خیر الناصرین "= ابجد کبیر " مغرب "

ابجد صغیر " ذات الیمین "42 = ابجد صغیر بینات " المهدی " = ابجد "ماء"= ابجد وضعی بینات " القمر "

ابجد وضعی " ذات الیمین " = 108 = ابجد وضعی " ذات الشمال " = ابجد کبیر بینات " یمین "

صغیر بینات" ذات الیمین " = 65 =ابجد کبیر " دنیا " = ابجد وضعی " قیامت "

*قیامت عالم عقل است ، ابجد کبیر عالم خلق در دنیاست که حقیقت آن در عالم تجرد است و قیامت و ابجد وضعی نشان دهنده عالم عقل است و عالم اسماء الهی بطور جمع .* 

*عالم مثال ( ابجد صغیر ) صورت نازله عالم عقل و عالم تجرد ( ابجد وضعی ) است     و عالم ماده ( ابجد کبیر ) ظهورات حقایق مثالی است که در ماده جلوه می کند .*

*********************************************

ابجد صغیر " ذات الشمال " = 39 = ابجد وضعی بینات " علی" 

ابجد وضعی " ذات الشمال " = ابجد وضعی ذات الیمین =108 = ابجد کبیر حق 

اینکه ذات الیمین و ذات الشمال ابجد وضعی آنها یکی است و برابر با 108 ، ابجد کبیر حق ، یعنی حق در عالم دنیا حقیقتش در عالم عقل یکی است ، ذات الیمین و ذات الشمال در عالم عقل و تجرد یکسان است در عالم عقل همه اسماء جمع اند.

و در عالم مثال که ظهورات عالم ماده است در آنجا عالم قلب است که حقایق عالم عقل تفصیل می یابند ، ابجد صغیر عالم مثال و عالم قلب است ، که  ذات الیمین و ذات الشمال جدا می شوند .و حقایق عالم ماده از آن خزائن سرچشمه می گیرد .

**وَ تَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَت تَّزَاوَرُ عَن کَهْفِهِمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَ إِذَا غَرَبَت تَّقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ **

گردش خورشید به گرد ولایت آنان است ، و آنان هستند که مرکز پرگار دایره خورشید جهان آرایند ، که خورشید به دور غار آنان در طواف است ،طلوع و غروب خورشید را از روی غار اینها می گوید ، خورشید از سمت غار اینها بالا می رود و از سمت غار اینها پایین می آید ،یعنی خورشید گرد ولایت اینها می چرخد ، خورشیدی که همه ی عالم را روشن می کند ، خورشید به دور غار آنان در طواف است .

    ** نُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَ ذَاتَ الشِّمَالِ**

 یعنی ما اینها را چپ و راست می چرخانیم ،یعنی از خود هیچ حرکتی ندارند ، چرا که در مقام تجرید از فعل خویش مجرد شده اند ،و حرکت و سکونی برایشان نمانده ،و به فنای افعالی رسیده اند ، لذا ما ،آنان را به چپ و راست می گردانیم .در جهت حرکت خورشید از ذات الیمین به ذات الشمال .

در زیارت مخصوصه حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در روز غدیر آمده است :

وَاَنْتَ تَذُودُ بُهَمَ الْمُشْرِکینَ عَنِ النَّبِیِّ ذاتَ الْیَمینِ وَذاتَ الشِّمالِ،

 

  • ** حمعسق*
۱۱
بهمن

** بسم الله الذی لا اله الّا هو  **

_______________

  

 وَ إِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَ ما یَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْکَهْفِ یَنْشُرْ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یُهَیِّئْ لَکُمْ مِنْ أَمْرِکُمْ مِرفَقاً (16)

هنگامیکه عزلت گرفتید از آنان و آنچه را که جز خدا می پرستند ،چون عزلت از خلق حاصل شد خطاب الهی می رسد ، فَأْوُوا إِلَى الْکَهْفِ پناه ببرید به کهف یَنْشُرْ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ نشر می دهد برای شما پروردگارتان رحمتش را ، وَ یُهَیِّئْ لَکُمْ مِنْ أَمْرِکُمْ مِرفَقاً و آماده می کند برای شما رفق و مدارای امر را .

پناهنده شوید به کهف که در آنجا پروردگارتان انتشار رحمت می دهد برای شما و شاهد نشر رحمت حق که همه ی اشیاء را فرا گرفته است خواهید بود ، رحمت واسعه را شهود می کنی ، سپس می فرماید : وَ تَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَت تَّزَاوَرُ عَن کَهْفِهِمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَ إِذَا غَرَبَت تَّقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَ هُمْ فىِ فَجْوَةٍ مِّنْهُ ذَلِکَ مِنْ ءَایَاتِ اللَّهِ مَن یهَدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَن یُضْلِلْ فَلَن تجَدَ لَهُ وَلِیًّا مُّرْشِدًا(17)

در قرآن هیچوقت اسم  فرعون را نمی آورد یا در چه سالی و چند سال زندگی کرد ، یا قوم یونس کجا زندگی می کردند ، اموری هستند که دانستن و ندانستنش خاصیتی ندارد ، اخلاق فرعون یا کار فرعون را می گوید .

ولی اینجا می بینیم در مورد اصحاب کهف می فرماید : خورشید وقتی بالا می رفت از سمت راست غار بالا می رفت و چون پایین می آمد از سمت چپ غار پایین می آمد ، یعنی جهت دهانه غار را به ما می گوید ،برای چه ؟ قرآنی که اصلا صحبت اینها را نمی کند ، دانستن این مطلب برای ما چه خاصیتی دارد ؟ پس رمزی اینجاست ، رمز آن چیست ؟

گردش آفتاب را چنان مشاهده می کنید ، که هنگام طلوع از سمت راست غار آنها  برکنار و هنگام غروب نیز از جانب چپ ایشان دور می گردد . یعنی می فرماید که گردش خورشید به گرد ولایت آنان است ، و آنان هستند که مرکز پرگار دایره خورشید جهان آرایند ، که خورشید به دور غار آنان در طواف است ،طلوع و غروب خورشید را از روی غار اینها می گوید ، خورشید از سمت غار اینها بالا می رود و از سمت غار اینها پایین می آید ،یعنی خورشید گرد ولایت اینها می چرخد ، خورشیدی که همه ی عالم را روشن می کند ، خورشید به دور غار آنان در طواف است .

ادامه آن می فرماید : ذَلِکَ مِنْ ءَایَاتِ اللَّهِ مَن یهَدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَن یُضْلِلْ فَلَن تجَدَ لَهُ وَلِیًّا مُّرْشِدًا

این از آیات خداوند است آنکه را خدا هدایت کند هدایت شده است ، و آنکه را گمراه کند برای او هیچ ولی و مرشد و راهنمایی نمی یابی ،پس آنکه به سوی ولایت آنان هدایت شود مهتدی است و آنکه از ولایت آنان بی بهره است جزء ضالین است ،برای او ولی مرشدی نیست .

در ادامه می فرماید :وَ تحَسَبهُمْ أَیْقَاظًا وَ هُمْ رُقُودٌ وَ نُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَ ذَاتَ الشِّمَالِ وَ کلَبهُم بَسِطٌ ذِرَاعَیْهِ بِالْوَصِیدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَیهْمْ لَوَلَّیْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَ لَمُلِئْتَ مِنهْمْ رُعْبًا(18)

و تو آنان را بیدار می پنداری ،در حالیکه آنان در خوابند ، و ما آنان را به چپ و راست می گردانیم .

مردم اولیاء الهی را به مانند خود می دانند ، و با خود می پندارند ،در حالیکه اولیاء حق در خوابند ،یعنی همانگونه که شخص خواب جسمش در میان مردم ، اما روحش در عالم دیگر است ،اولیاء خدا جسمشان در میان مردم ،و روحشان در حظائر قدس متردد است ، که امام صادق علیه السلام می فرماید : العارف شخصه مع الخلق و قلبه مع الله .که عارف بدنش با مردم است قلبش با خداوند است ، عارفی می گوید سی سال است که با خدا سخن می گویم و خلق پندارند که با ایشان هستم ،من جای دیگر هستم تحَسَبهُمْ أَیْقَاظًا وَ هُمْ رُقُودٌ ، شما فکر میکنید اینها بیدارند در حالیکه اینها خوابند ، جای دیگر هستند ، توجهی به خلق ندارد ،در واقع با خدا صحبت می کند ،با خدا می خندد ، با خدا گریه می کند ،و چگونه در خواب نباشند ،در حالیکه حتی حرکاتشان توسط حق انجام می گیرد ، نُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَ ذَاتَ الشِّمَالِ ،  یعنی ما اینها را چپ و راست می چرخانیم ،یعنی از خود هیچ حرکتی ندارند ، چرا که در مقام تجرید از فعل خویش مجرد شده اند ،و حرکت و سکونی برایشان نمانده ،و به فنای افعالی رسیده اند ، لذا ما ،آنان را به چپ و راست می گردانیم .

شیخ عارف محی الدین ابن عربی گوید : مدتی حدود یک ماه از بدن خویش مفارقت کرده بودم ،و هیچ ملتفت آن نبودم ، اما دوستانم برایم حکایت کردند ،که در تمام این مدت در اوقات صلوة جماعت مسجد حاضر می شدم ، نُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْیَمِینِ وَ ذَاتَ الشِّمَالِ ، ما حرکات و سکنات اینها را انجام می دهیم .

در آیه 19 که به عدد بسم الله الرحمن الرحیم است در سوره کهف شعارشان این است ، وَ لْیَتَلَطَّفْ وَ لَا یُشْعِرَنَّ بِکُمْ أَحَدًا(19)

کلمه وَ لْیَتَلَطَّفْ در وسط قرآن است و آنان خود را از خلق پوشیده دارند ،آن کسی را که می خواستند بفرستند میان خلق که هیچ کس از حال او   مطلع نشود ، خلق تاب آنان را نیاورد ،ونمی گذارند کسی به حالاتشان واقف شود و هیچ کس را به خویش راه ندهند ، زیرا سگشان جلوی غار به پاسبانی نشسته است ،تا نا محرمی داخل نشود ، وَ کلَبهُم بَسِطٌ ذِرَاعَیْهِ بِالْوَصِیدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَیهْمْ لَوَلَّیْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَ لَمُلِئْتَ مِنهْمْ رُعْبًا(18)

سگ آنها دستها را بر در غار باز کرده بود ،و اگر تو بر آنان اطلاع می یافتی ، پا به فرا رمی گذاشتی و از ترس پر می شدی ، و چون کسی عزم دخول بر حریم آنان کند ،و بخواهد از باطن آنان مطلع شود ،از عظموت آنان چنان مبهوت و مدهش گردد ،که بدانها پشت کرده و فرار را بر قرار ترجیح دهد ،و در خبر است که اگر ابوذر از باطن سلمان اطلاع می یافت او را می کشت ، با اینکه رسول خدا بین آنان اخوت برقرار کرده بود ، رسول خدا فرموده بود که برادر هم هستید ،این همان قضیه است که می فرماید : لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَیهْمْ لَوَلَّیْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَ لَمُلِئْتَ مِنهْمْ رُعْبًا

حق سبحان به رسولش فرمود : وَ لَا تَسْتَفْتِ فِیهِم مِّنْهُمْ أَحَدًا(22) در مورد آنان از هیچ کس استفسار نکن زیرا مَّا یَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِیلٌ ،نمی داند آنان را مگر قلیلی ،جز اندکی که آنان عباد شکورند ،قلیلٌ مِن عبادی الشکور

و از آنان اطلاع و علمی ندارند ،و نمی شناسد آنان را جز حق سبحان ،زیرا اینان رجال الغیب اند ،که رَّبىّ‏ِ أَعْلَمُ بِعِدَّتهِم پروردگار من داناتراست به عدد آنها ، به تعداد آنها ، فَلَا تُمَارِ فِیهِمْ إِلَّا مِرَاءً ظَاهِرًا

پس با کسی در مورد آنها بحث و جدل نکن ،مگر اینکه حرف ظاهری بخواهی بزنی ،

پس اگر خواستی درباره آنها سخنی گویی ،سخنی ظاهری بگو که حقیقت آنان از خلق مختفی است ،در سوره کهف چند داستان ذکر شده است ، که تمامی آنها درباره اولیاء حق سبحان هستند ، زیرا این سوره " پناهگاه اسرار ولایت است ". دیگری داستان دو مردی است که برای ایشان دو باغ قرار دادیم ،و دیگر قصه ذوالقرنین ،و آخر برخورد حضرت خضر علیه السلام با حضرت موسی علیه السلام و هر کدام از این داستانها طبقاتی از اولیاء حق و مقامات وحالات آن ذکر شده است که اهل سر از آن آگاهند .

اسر

_________________________________________________

پیاده شده از فایلهای صوتی استاد محمد مهدی معماریان.

  • ** حمعسق*
۰۷
بهمن

بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی لا أَرْجُو إِلّا فَضْلَهُ

در این قسمت  اعداد " کهف " را در جدول مشاهده کنید: 

ابجد کبیر کهف = 105 کبیر بسیط کهف= 188 کبیر بینات کهف =83
ابجد صغیر کهف=21 صغیر بسیط کهف=32 صغیر بینات کهف = 11
ابجد وضعی کهف =33 وضعی بسیط کهف=53 وضعی بینات کهف =20

 اسرار سوره کهف را از تعداد آیات این سوره شروع می کنیم :

سوره کهف " 110 " آیه دارد .به عدد ابجد حضرت "علی" علیه السلام .

خداوند سبحان در تعداد آیات سوره های قرآن نیز اسرار و حقایقی را قرار داده ، آری تعداد آیات این سوره نشان می دهد که این سوره ، سوره ولایت است  و  سه داستان عجیب قرآن  اصحاب کهف و داستان حضرت موسی و حضرت خضر و حکایت ذوالقرنین در این سوره ذکر شده ، این سوره حاوی چه اسراری است ؟؟

  

این آیه حامل چه حقایقی است که در روایات ذکر شده هر کس آن را هنگام رفتن به بسترخواب بخواند ، از بستر او نوری به سوی " کعبه " می درخشد که در کنار آن فرشتگانی از درگاه خدا برایش طلب رحمت می کنند ، تا از خواب برخیزد.

   قلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکمُ‏ْ یُوحَى إِلىَ‏َّ أَنَّمَا إِلَاهُکُمْ إِلَاهٌ وَاحِدٌ فَمَن کاَنَ یَرْجُواْ لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَ لَا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدَا(110)

این اسرار و ارتباط آن را از عدد 110 بیابید ......

ارتباط  آن با ولایت و عمل صالح ......

فلیعمل عملا صالحا .......

در آیه 2 این سوره خداوند سبحان بشارت می دهد :

قَیِّمًا لِّیُنذِرَ بَأْسًا شَدِیدًا مِّن لَّدُنْهُ وَ یُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا حَسَنًا(2)

الذین یعملون الصالحات

کهف سرّ ولایت است .....

عمل صالح قرار گرفتن در مسیر ولایت و حرکت در این مسیر است .که این مسیر صراط مستقیم است و

مَّکِثِینَ فِیهِ أَبَدًا(3)

در آن برای همیشه ماندگارند .

در داستان حضرت موسی و خضر ،به این اسرار اشاره خواهد شد.

این سوره در جزء پانزدهم نیمه قرآن واقع شده و در آیه 19 این سوره که 19 تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحیم و تعداد حروف پنج تن علیهم السلام است و اسرار بسیاری در این عدد نهفته است.

إِذْ أَوَى الْفِتْیَةُ إِلىَ الْکَهْفِ فَقَالُواْ رَبَّنَا ءَاتِنَا مِن لَّدُنکَ رَحْمَةً وَ هَیئّ‏ِْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا(10)

امام صادق علیه السلام فرمودند : اصحاب کهف با اینکه مردان میان سال بودند ، خداوند آنان را در آیه سوره 10 به عنوان جوان یاد کرده است .زیرا ایمان به پروردگار داشتند و دارای قلبی جوان بودند . فتیه بودند، یعنی اهل استقامت در راه خدا و اهل بندگی بودند.

نحنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُم بِالْحَقّ‏ِ إِنهَّمْ فِتْیَةٌ ءَامَنُواْ بِرَبِّهِمْ وَ زِدْنَاهُمْ هُدًى(13)

إِذْ أَوَى الْفِتْیَةُ إِلىَ الْکَهْفِ ، باید پناه برد به کهف ولایت از چه طریقی؟؟

نحنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُم بِالْحَقّ‏ِ  ??

* عَمَّ یَتَسَاءَلُونَ(1)
عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ(2)

وَ رَبَطْنَا عَلىَ‏ قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُواْ فَقَالُواْ رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ لَن نَّدْعُوَاْ مِن دُونِهِ إِلَاهًا لَّقَدْ قُلْنَا إِذًا شَطَطًا(14)

اصحاب کهف ، اصحاب آخرالزمان هستند ، که باید این دنیای آلوده را با این وسعتش رها کرده ، برای حفظ دین خود ، پناه بریم به غار خشک و تاریک .

 

و این دعا را که اصحاب کهف طلب کردند از خداوند سبحان طلب کنیم :

رَبَّنَا ءَاتِنَا مِن لَّدُنکَ رَحْمَةً وَ هَیئّ‏ِْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا(10)

رسیدن به غار همان و استجابت دعای آنان همان و قرار گرفتن تحت اسم رحیمیت از جانب پروردگارشان و حفظ ایشان ..........

فَضَرَبْنَا عَلىَ ءَاذَانِهِمْ فىِ الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَدًا(11)

وَ إِذِ اعْتزَلْتُمُوهُمْ وَ مَا یَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُاْ إِلىَ الْکَهْفِ یَنشُرْ لَکمُ‏ْ رَبُّکُم مِّن رَّحْمَتِهِ وَ یُهَیئّ‏ِْ لَکمُ مِّنْ أَمْرِکمُ مِّرْفَقًا(16)

وَ کَذَالِکَ بَعَثْنَاهُمْ لِیَتَسَاءَلُواْ بَیْنهَمْ قَالَ قَائلٌ مِّنهْ مْ کَمْ لَبِثْتُمْ قَالُواْ لَبِثْنَا یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قَالُواْ رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُواْ أَحَدَکُم بِوَرِقِکُمْ هَاذِهِ إِلىَ الْمَدِینَةِ فَلْیَنظُرْ أَیهُّا أَزْکىَ‏ طَعَامًا فَلْیَأْتِکُم بِرِزْقٍ مِّنْهُ وَ لْیَتَلَطَّفْ وَ لَا یُشْعِرَنَّ بِکُمْ أَحَدًا(19)

کلمه وَ لْیَتَلَطَّفْ کلمه وسط قرآن است .راز این کلمه چیست ؟که باید در سوره اصحاب ولایت ذکر شود.

باید آن شخصی که مامور بود غذای پاکیزه تهیه کند " نهایت دقت را می کرد " که هیچ کس از وضعیت آنها خبر دار نشود .

خدای من از این واژه من چه باید بفهمم؟

 از فضیلتهای خواندن این سوره باخبر شویم که در روایات ذکر شده که هر کس 10 آیه از این سوره را از حفظ بخواند ، فتنه دجال به او زیانی نمی رساند.

هر کس در روز " جمعه " این سوره را بخواند تا سه روز بعد از جمعه دیگر او را می آمرزد و به او نوری می بخشد که به آسمان می رسد و در فتنه دجال از خطر محفوظ است.

هر کس اواخر سوره کهف را از حفظ کند در قیامت نوری با اوست.

سوره ولایت با این آیه اش در نیمه قرآن چه درسی به ما می دهد ؟

اصحاب کهفی که برای حفظ دین خود تصمیم گرفتند از طاغوت و محیط طاغوت زده خود که غرق در فساد بود هجرت کنند .

ولْیَتَلَطَّفْ میزان قرآن است ،یک مسلمان برای حفظ خود و دین و زندگی خود باید به گونه ای رفتار کند که اسرارش فاش نگردد.میزان قرآن به من درس پوشیدن اسرار و رازداری می دهد ، تَلَطف رعایت دقیق و ظریف مخفی کاری است . چرا این سوره من را از فتنه دجال حفظ می کند ؟

حقیقت پناهنده شدن به غار کهف چیست ؟

وقتی اعداد اسم مبارک حضرت زینب سلام الله علیها را با اعداد " کهف " منطبق دیدم دریافتم اسراری نهفته هست .....

خداوندا ، به حق این اسماء مبارک ، اسرار و حقایق آیاتت را برما بنمایان....

 اعداد  اسم مبارک حضرت "زینب " سلام الله علیها :

ابجد کبیر "زینب"=69 کبیر بسیط زینب =128 کبیربینات زینب =59
ابجد صغیر " زینب "=21 صغیر بسیط زینب=32 صغیر بینات زینب=11
ابجد وضعی " زینب"=33 وضعی بسیط زینب=56 وضعی بینات زینب=23

 

 ترتیب نزول این سوره =69 = عدد ابجد حضرت " زینب " سلام الله علیها .

 ابجد صغیر کهف = ابجد صغیر زینب سلام الله علیها  =21 = ابجد صغیر "زهرا "سلام الله علیها

ابجد کبیر بسیط زینب سلام الله علیها = ابجد کبیر حسین علیه السلام

ابجد وضعی کهف= ابجد وضعی زینب سلام الله علیها =33= ابجد وضعی " زهرا " سلام الله علیها = ابجد وضعی ام ابیها=ابجد وضعی بسیط "آب"= ابجد صغیر " امام مهدی " علیه السلام (با کلمه امام )

ابجد صغیر بسیط " کهف "= 32= ابجد صغیر بسیط زینب سلام الله علیها =ابجد وضعی بینات "زهرا " سلام الله علیها =ابجد صغیر " توحید "=ابجد وضعی " مهدی "علیه السلام  = ابجد صغیر " حسین " علیه السلام .=ابجد وضعی بینات " تراب"

ابجد کبیر بسیط " زینب " سلام الله علیها = ابجد کبیر " حسین " علیه السلام .

 ابجد کبیر بینات " کهف " = 83 = کبیر بینات " مهدی" علیه السلام = صغیر بسیط " ام ابیها "= ابجد کبیر بینات " لیل" ( در ادامه مطالب اسرار لیل را خواهیم گفت ).

ابجد کبیر بینات " زینب " سلام الله علیها = 59 = ابجد کبیر بینات " مهدی " علیه السلام . 

صغیر بینات کهف = صغیر بینات " زینب " سلام الله علیها =11 = ابجد " هو "

ابجد وضعی بسیط " زینب " سلام الله علیها = 56= ابجد وضعی "صدیقه " سلام الله علیها = صغیر بسیط " محمد " صلی الله علیه وآله و سلم .

یکی بودن این اعداد حامل چه اسراری است وبه چه حقایقی در آیات سوره کهف می توان رسید ؟

برای در امام ماندن از دجال آخرالزمان ، باید باید پناه برد به کهف الحصین .همانطور که  در صلوات شعبانیه آمده است «اللَّهُمَ صَلِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدِ الْکَهْفِ الْحَصِینِ وَ غِیاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَکِینِ»

یا کَهْفی حینَ تُعْیینِی الْمَذاهِبُ، وَتُسَلِّمُنیِ الاْقارِبُ،( دعای مشمول)

الْکَهْفِ الْحَصینِ، وَغِیاثِ الْمُضْطَرِّ الْمُسْتَکینِ،( صلوات هر روز شعبان )

وَاَعْلامِ التُّقی، وَمَنارِ الْهُدی، وَذَوِی النُّهی وَکَهْفِ الْوَری،( زیارت حضرت امیرالمؤمنین در روز مولود)

اَنْتَ کَهْفی حینَ تُعْیینِی الْمَذاهِبُ فی سَعَتِها، ( دعای امام حسین علیه السلام در دعای عرفه )

{در واقع این داستان بشارتی برای نبی اکرم است چرا که همانند آن در امت حضرت نیز اتفاق خواهد افتاد که بعد از ایشان دشمنان حضرت تا زمان ظهور، امت ایشان و همه مردم را به بت پرستی دعوت خواهند نمود. برای مقابله با این جریان کفر خدای متعال بشارت کهف حصینی را به حضرت دادند که همان اهل بیت ایشان می باشد.

بنابراین از آنجا که یک چنین داستان عظیمی در امت حضرت بپا می شود، خدای متعال به پیغمبرش بشارت می دهد که اینها ادواری دارند و ما اینها را رها نکردیم و در مقابل آن جریانی که کفر بپا می کند، ما یک کهفی برای امت تو قرار دادیم که پناهگاه این امت اند که آنها اگر به این کهف پناه ببرند، به رشد می رسند و به رحمت الهی راه پیدا می کنند و نجات می یابند. 
 
در زیارات و روایات و ادعیه، یکی از شئونی که برای اهل بیت (علیهم السلام) و خصوصاً برای امیرالمومنین و سیدالشهداء بیان شده «کَهْفِ الْوَرَى» و «الْکَهْف الْحَصِین» است؛ یعنی در قبال این جریانی که در امت اتفاق می افتد، خدای متعال یک کهف حصین قرار داده که اگر به این کهف پناه بردند؛ در پناه این کهف، محفوظ می مانند؛ البته یک دورانی باید بگذرد؛ چنانچه در خصوص اصحاب کهف هم قرآن می فرماید «فَضَرَبْنا عَلَى آذانِهِمْ» یعنی آنها هم چند قرن در پناه این کهف ماندند تا مسیر عالم عوض شد و دوران حاکمیت دین الهی فرا رسید.
 
بعد از وجود مقدس نبی اکرم ما هم در یک دورانی هستیم که به تعبیر روایات دوران هُدنه یعنی دوران سختی مومنین است. جریان کفر حاکم می شود اما یک کهفی هست که باید به این کهف پناه ببرید. اگر خودتان را به او رساندید، آن وقت محفوظ و مأمون می مانید. محفوظ بودن و در پناه کهف بودن هم این نیست که سختی های ظاهری وجود ندارد؛ بلکه ممکن است همراه با سختی های ظاهری باشد ولی محفوظ می مانند و به رشد و به رحمت الهی می رسند. این دوران سختی ها هم همچنان که بر اصحاب کهف گذشت؛ بر این امت هم عبور می کند و تمام می شود و به دوران گشایش می رسند.}
سیدالشهداء علیه السلام کهف و پناه همه کائنات است. اهل بیت با بلای خود این پناهگاه را در عالم ایجاد کرده اند.
سیدالشهداء، کهف امت است. اینکه می بینید بین سر و بدنش جدایی افتاده، بدنش پامال اسب ها شده و سرش روی نیزه ها شهر به شهر می چرخد؛ این داستانِ پناه بودن است؛ زیرا این کهف، خودش این طور پناهگاه شده است و هرکسی هم بخواهد دور و بر او جمع بشود و در پناه او باشد و کفر نورزد و از این داستان زینت دنیا و جلوه های دنیا، به «أَحْسَنِ الْأَعْمَالِ» برسد و این بساطی که جمع می شود، او را غافل نکند و در فرصت دنیا، جزو «أَحْسَنِ الْأَعْمَالِ» بشود؛ باید به این کهف پناه ببرد. اگر به امام حسین پناه نبرد؛ دستگاه های دیگر، این زینت دنیا را برای انسان بت می کنند و انسان به آنها مشغول می شود. می بینید. 
 
داستان امروز دنیا، همین است آنهایی که پناه نمی برند و از عاشورا عبرت نمی گیرند و استقامت عاشورایی نمی کنند؛ اسیر جلوه های آن طرف می شوند، جلوه هایی که به فرموده قرآن «وَ إِنَّا لَجاعِلُونَ ما عَلَیها صَعیداً جُرُزاً». بنا نیست انسان در این دنیا بیاید و فرصت را بگذراند و وقتی بگویند پایان عمرت چکار کردی؛ بگوید این قدر خوردم، این قدر خوابیدم؛ حیوانات که بیشتر از ما می خورند و می خوابند. داستان دنیا این است که انسان از دل این جلوه ها عبور کند و به «أَحْسَنِ الْأَعْمَالِ» برسد. جلوه ها را پشت سر بگذارد و هجرت کند و به سمت خدای متعال کوچ کند. }(1) 

وَکَهْفُ النَّجاةِ، وَمِنْهاجُ التُّقی، وَالدَّرَجَةُ الْعُلْیا، ( اعمال مسجد کوفه )

زیارتیست که سیّد بن طاووس در مصباح الزّائر نقل کرده به این کیفیّت که قصد کن باب السلام یعنی درگاه روضه مقدسه امیرالمؤمنین(علیه السلام) که ضریح مقدس نمایان می شود پس بگو سی و چهار مرتبه: اَللهُ اَکْبَرُ و بگو: اَلسَّلامُ عَلَی الْمَوْلُودِ فِی الْکَعْبَةِ الْمُزَوَّجِ فِی السَّمآءِ، اَلسَّلامُ عَلی صاحِبِ الْحَوْضِ وَحامِلِ اللِّوآءِ، اَلسَّلامُ عَلی خامِسِ اَهْلِ العَبآءِ، اَلسَّلامُ عَلی مُکَلِّمِ الفِتْیَةِ فی کَهْفِهِمْ بِلِسانِ الاْنْبِیآءِ،

آیه 50 سوره کهف داستان سجده بر ملائک و سر پیچی ابلیس است .

وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلَئکَةِ اسْجُدُواْ لاَدَمَ فَسَجَدُواْ إِلَّا إِبْلِیسَ کاَنَ مِنَ الْجِنّ‏ِ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَ فَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّیَّتَهُ أَوْلِیَاءَ مِن دُونىِ وَ هُمْ لَکُمْ عَدُوُّ بِئْسَ لِلظَّلِمِینَ بَدَلًا(50)

آیه 110 سوره : 

قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکمُ‏ْ یُوحَى إِلىَ‏َّ أَنَّمَا إِلَاهُکُمْ إِلَاهٌ وَاحِدٌ فَمَن کاَنَ یَرْجُواْ لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَ لَا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدَا(110)

به ملائکه گفته شده به مقام ولایت آدم سجده کنند ، به آن مقام احدیت ، به آن مقام احدیت باید سجده کرد.

خداوند سبحان داستان اسرار آمیز اصحاب کهف را با این آیه آغاز می کند............

الکهف : 9 أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً

آیه ای که سر مطهر امام حسین علیه السلام بالای نی تلاوت کردند این آیه بود ، یا ابا عبدالله با خواندن این آیه چه اسراری را باید دریابیم ؟

چه اسرار و حقایقی است درباره غار کهف  و واقعه کربلا ؟؟؟

 

______________________________________________________

1) سخنرانی آیت الله میرباقری- هیئت ثارالله (10).mp3 | دانلود فایل

  • ** حمعسق*
۰۵
بهمن

 

بسم الله توکلت على الحی الذی لایموت

(بحر ) در قرآن فقط در آیه 40 سوره" نور "آمده است :

أَوْ کَظُلُماتٍ فی‏ بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إِذا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَراها وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ (40)

سوره نور آیه 40!!!!!!

 چرا که ابجد وضعی طاهره =40 = ابجد وضعی " نور ".

در عرفان بحر گفتیم بسیط زهرا سلام الله علیها ، بسیط " بحر " است .

  نهایت مقصد همه ی آبها بحر است ،حقیقت بحر همان آب است ، بدون آب بحر اصالتی نخواهد داشت ،

سرّ این چیست که اعداد بسیط بحر آن هم بدون الف و لام معرفه برابر با بسیط اسم نورانی و مبارک " زهراست ؟؟

آب مظهر اسم الحی خداوند است و این اسم عام خداوند است و همه موجودات عالم تحت این اسم وجود دارند و اثر و حیات دارند .

پس همه ی موجودات به واسطه مظهر اسم الحی که حضرت زهرا است وجود پیدا کرده اند .

پس این بسیط بودن اسم حضرت و عام بودن آن حکایت از این دارد که همه تحت اسم الرحمن هستند. و کلمه ( بحر ) تنها یک بار آن هم در سوره نور (تجلی اسم زهرا ) آمده ......

حال باید تفکر کرد در این آیه و اسرار آن ............



و اما کلمه ( البحر ) با الف و لام معرفه 32 بار در قرآن ذکر شده ، 32 به عدد ابجد صغیر "حسین "این تعداد تکرار به چه معناست ؟

آیه هایی را به عنوان مثال ذکر می کنیم :

آیه 32 شوری ، شماره آیه برابر با ابجد صغیر "حسین " :

وَ مِنْ آیاتِهِ الْجَوارِ فِی الْبَحْرِ کَالْأَعْلامِ(32)

الکهف : 61   فَلَمَّا بَلَغا مَجْمَعَ بَیْنِهِما نَسِیا حُوتَهُما فَاتَّخَذَ سَبیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَباً 

الکهف : 63 قالَ أَ رَأَیْتَ إِذْ أَوَیْنا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّی نَسیتُ الْحُوتَ وَ ما أَنْسانیهُ إِلاَّ الشَّیْطانُ أَنْ أَذْکُرَهُ وَ اتَّخَذَ سَبیلَهُ فِی الْبَحْرِ عَجَباً

الکهف : 79 أَمَّا السَّفینَةُ فَکانَتْ لِمَساکینَ یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعیبَها وَ کانَ وَراءَهُمْ مَلِکٌ یَأْخُذُ کُلَّ سَفینَةٍ غَصْباً

لقمان : 31 أَ لَمْ تَرَ أَنَّ الْفُلْکَ تَجْری فِی الْبَحْرِ بِنِعْمَتِ اللَّهِ لِیُرِیَکُمْ مِنْ آیاتِهِ إِنَّ فی‏ ذلِکَ لَآیاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ

الکهف : 109 قُلْ لَوْ کانَ الْبَحْرُ مِداداً لِکَلِماتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ کَلِماتُ رَبِّی وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَداً



چه سرّی است در این آیات رابطه سوره کهف و البحر و امام حسین علیه السلام و حوت؟؟؟؟؟؟؟



 بحر تنها جایی است که آسمان و زمین ( ارض وسماء )وصل می شود  ، آنجا مقام فنا رخ می دهد ، تصویر و رنگ آبی آسمان در آب می افتد و در نهایت به هم وصل می شوند .آب آیینه تمام نمای ملکوت آسمان است .

باید به این بحر که معدن همه ی آبهاست رسید تا رنگ آبی آسمان که سایه ملکوت است بر تو سایه افکند و در نهایت با آن یکی شوی .



آری سرّ  آیه ی :

القصص : 7 وَ أَوْحَیْنا إِلى‏ أُمِّ مُوسى‏ أَنْ أَرْضِعیهِ فَإِذا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقیهِ فِی الْیَمِّ وَ لا تَخافی‏ وَ لا تَحْزَنی‏ إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلینَ



شاید این باشد :

به مادر حضرت موسی وحی شد که باید موسی را به مظهر اسم الحی حضرت زهرا بسپاری ( ابجد صغیر الیم =21 = ابجد صغیر زهرا ) 



طه : 39 أَنِ اقْذِفیهِ فِی التَّابُوتِ فَاقْذِفیهِ فِی الْیَمِّ فَلْیُلْقِهِ الْیَمُّ بِالسَّاحِلِ یَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لی‏ وَ عَدُوٌّ لَهُ وَ أَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّةً مِنِّی وَ لِتُصْنَعَ عَلى‏ عَیْنی‏

زیرا که  "وَ أَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّةً مِنِّی وَ لِتُصْنَعَ عَلى‏ عَیْنی‏ ""

ما خود او را حفظ می کنیم و می سازیم ، 

در قوس صعود برای رسیدن به عالم ملکوت باید خود را به بحر وجودیت برسانی ، فاقذ فی الیم ، با اتحاد با اسم الحی خداوند یعنی مظهر این اسم خانم فاطمه ام ابیها سلام الله علیها باید به بحر رسید ، و صاحب حیات شد ......



اما " فی التابوت " می توان به سلامت رسید و حقیقت " التابوت " چیست ؟؟

ولایت مولایم علی ابن ابی طالب 

چرا که { ابجد وضعی التابوت =66 = ابجد " الله "=ابجد وضعی " امام علی " علیه السلام و ابجد وضعی " احمد " } است مظاهر تام اسم الله .و ابجد وضعی کلمه " خشکی " =66 = ابجد صغیر بسیط " امام "است .

آیه 39 سوره طه ، که 39 =ابجد وضعی بینات " علی " علیه السلام است. التابوت در آیه 39 آمده ، سرّ آن را یافتی؟

و سوار شدن بر این تابوت و یافتن آن ظهور توست..... { ابجد کبیر التابوت = 1111 = ابجد کبیر " ظهور " } 

بدون ولایت مولایم در این بحر لجی غرق خواهم شد ....

تابوت متخلق شدن به اسماء الله است به واسطه ولایت و مظهر تام اسم الله شدن.....

چرا که بدون این تابوت: 

النور : 40 أَوْ کَظُلُماتٍ فی‏ بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إِذا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَراها وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ

یا چون تاریکیهایى که در دریایى عمیق باشد که آن را موجى فروپوشاند که از فرازش موجى باشد و بر زبرش ابرى، تاریکیهایى است بر رویهم انباشته، چون دستش را بدرآورد آن را نتواند دید، و هر کس که خدا برایش نورى قرار نداد هیچ نورى نداشته باشد. (40)

هر کس که خدا برایش نوری قرار نداد فما له من نور ، از نور زهرا سلام الله علیها بی بهره است ...... او در ظلمات است ، در غیب است ، تاریکی هایی است به روی هم انباشته و خود نمی بیند اذا اخرج یده لم یکد یراها.......

آری باید ابتدا مرکب و تابوت را یافت تا به وصال این بحر برسی به فنا الی الله .....

در قوس نزول باید به خشکی باز گردی .... البقاء بعد الفناء 

همانطور که حسین ابن علی علیه السلام طی این راه کرد با کربلایش.

اینجا " البحر "است { الف و لام معرفه } اینجا آن رحیمیت است خاص شده ، برای آنهایی که راه ولایت را پیموده اند .باید در البحر وجودش برسی و به ساحل برسی ..

أَنِ اقْذِفیهِ فِی التَّابُوتِ فَاقْذِفیهِ فِی الْیَمِّ فَلْیُلْقِهِ الْیَمُّ بِالسَّاحِلِ یَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لی‏ وَ عَدُوٌّ لَهُ وَ أَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّةً مِنِّی وَ لِتُصْنَعَ عَلى‏ عَیْنی‏



فَلْیُلْقِهِ الْیَمُّ بِالسَّاحِلِ  ، آری زیباست تا الیم او را به ساحل و خشکی افکند ، زهرا حسین اش را به خشکی رساند ،تا یَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لی‏ وَ عَدُوٌّ لَهُ تا کسی که دشمن من و دشمن اوست او را بگیرد ....

آه......

اینجا ساحل است...

اینجا کربلاست .......

خشکی ، عطش......

کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا .....

باید به کربلا برسی تا تو که با اتحاد اسم الحی به اینجا رسیدی ، بتوانی این حیات را افاضه کنی .....

این حقیقت دحو الارض است در حقیقت ذیقعد ، گسترده شدن ارض وجودیت از میان آبها ، اولین چیزی که پدیدار شد چهار رکن کعبه بود ،پدیدار شدن قلب تو ، که اتحاد با قلب امامت یافته .همانند جسمم که در شکم مادر روی آب خلق شد و اولین قسمت خشکی بدنم قلب من بود که ظاهر شد ، قلب مؤمن عرش الله و حرم الله است .

ابجد وضعی کلمه " خشکی " =66 = ابجد صغیر بسیط " امام "است .

باید موسوی شد ، موسی به معنای از آب گرفته شده ، 

مقصد در این دنیا ولایت هست ، همانطور که کشتی حضرت نوح علیه السلام روی کوه جودی قرار گرفت 

وَ قِیلَ یَأَرْضُ ابْلَعِى مَاءَکِ وَ یَسَمَاءُ أَقْلِعِى وَ غِیضَ الْمَاءُ وَ قُضىِ‏َ الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلىَ الجودِىّ‏ِ وَ قِیلَ بُعْدًا لِّلْقَوْمِ الظَّلِمِینَ(44)هود 

 آیه 44 : که 44= ابجد صغیر بسیط "علی " = ابجد صغیر " اصحاب یمین "

ابجد وضعی " الجودی " =36 = ابجد صغیر " امام علی " علیه السلام = ابجد صغیر بینات " محمد " صلی الله علیه و آله وسلم .

ابجد کبیر الجودی = 54 = ابجد صغیر بسیط " حسین " علیه السلام.=ابجد وضعی قرآن.

ابجد صغیر بینات الجودی = 48 =ابجد صغیر بینات " فاطمه زهرا "سلام الله علیها .

ابجد وضعی بینات الجودی =87 = ابجد وضعی بینات " فاطمه زهرا "سلام الله علیها .

ابجد صغیر بسیط " الجودی " = 78 = ابجد وضعی " فاطمه زهرا " سلام الله علیها .



حضرت نوح سلام الله علیه در نهایت با سفینه نجاتش مسافرانش را به سلامت به خشکی کوه جودی رساند که مرقد مطهر مولایمان امام متقیان امیرالمؤمنین علیه السلام در آنجاست است .

با انطباق اعداد الجودی و آیات به حقیقت و سرّ مرقد حضرت نوح که در نجف اشرف است پی می بریم .

حال که به خشکی ، محل اسقرار ولایت رسیدی { ابجد وضعی خشکی =66 = ابجد وضعی " امام علی " }  آنجا دنیاست ، آنجا کربلاست 

عطش است و تشنگی .......

آنجا ظهور کل یوم عاشورا و کل ارض کربلاست ......

دنیا همان عاشوراست { ابجد دنیا =65 =ابجد وضعی عاشورا "}

 در این دنیا باید به عطش رسید ، به تاسی از آقا ابا عبدالله الحسین علیه السلام که برای رسیدن ما به معرفت حقیقت آب ، سه روز تشنگی از آب ظاهری دنیا را خود و خانواده اش تحمل کردند و ساقی کربلای او حضرت ابوالفضل علیه السلام هم در شریعه فرات رفت و لب تشنه ماند .

*************************************************

  • ** حمعسق*
۰۵
بهمن

**بسم الله العلیم **

*عرفان بحر *

حقیقت بحر و ارتباط آن با اسم حضرت زهرا سلام الله علیها 


 جدول  اعداد " بحر و البحر" :

 

ابجد کبیر بحر =210=کبیر امام حسین کبیر بسیط بحر =213=کبیر بسیط زهرا کبیر بینات بحر =3
ابجد صغیر بحر =18=صغیر بینات طاهره صغیر بسیط بحر =21 =صغیر بسیط زهرا صغیر بینات بحر=3
ابجد وضعی بحر =30=وضعی بینات آب وضعی بسیط بحر =33= وضعی بسیط زهرا وضعی بینات بحر=3

   بسیار زیبا و شگفت اینکه تمام اعداد ( بحر) با تمام اعداد بسیط (زهرا ) یکی است . بحر مساوی است با بسیط زهرا .......

   حقیقت بحر زهرا سلام الله علیهاست ...........

 

   ابجد صغیر بسیط " البحر "= 47 =ابجد وضعی " حسین " علیه السلام

  ابجد وضعی بینات " البحر " =46 =ابجد وضعی بینات " حسین " علیه السلام 

  ابجد صغیر بینات " البحر " = 22 = ابجد صغیر بینات " حسین " علیه السلام 

و در مورد عدد 3 در قسمت عرفان آب توضیح دادیم .

  • ** حمعسق*